Heart formatting!
A plowed heart
is ready for luminous sowing,
with the shadow of the luminous man!
His scientific seeds have leaked!
«خبر» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«خَبَرَ الأرضَ: زمين را براى كشت شخم زد.»
«خبرت الأرض: شققتها للزراعة»
«الخبار الأرض: السهلة»
انگاری با خبر نورانیِ درز کرده، قلبت فرمت میشه!
«الخَبْراء: مَنْقع الماء»
«الوَجْدُ: مَنْقَعُ الماءِ»
«الْفَرَاشَةُ: مَنْقَعُ الماءِ فى الصَّفَاةِ»
جایی که مطالب علمی نشت میکنه!
به این میگن خبر!
میگن: خبر درز کرد! خبر لو رفت!
«data leakage»
«سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ»
+ «بعثر»
اگه این شیر آب نشتی نداشته باشه و چکّه نکنه،
همه از تشنگی تلف میشیم!
+ «یتم – بدون این نور بیچارهایم!»
«سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ»
انگاری با نوری که از این درخت درز کرده! و نشت کرده و ظاهر شده،
قلبت شکل تازهای به خودش میگیره!
قالببندی جدید!
+ «خلقا جدیدا»
«قلبی که شخم زده شده و آماده کاشت بذرهای نورانی است!»
در این عکس زیبا، مردی نورانی، بر زمین این قلب سایه افکنده است!
+ «فیء»: «يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ»
«حسودِ از خدا بیخبر»، «حسودِ ناکام!»:
حسود، چون حضور نورانی این کشاورز دانا، بر قلبش سایه نیفکنده، لذا این قلب، فرمت نشده و آمادگی پذیرش نطفهها و اخبار علمی را ندارد و حسود با این قلب معیوب، بدون درناژ، همهی علوم نورانی آل محمد ع را به هدر میدهد. + «شک»
«خبیر»: در قرآن 45 بار تکرار شده!
یعنی خدا نور علمشو با فرایند نورانی ولایت، نشت میده! درز میده! خبر میده! گسترش میده!
اینجوری قلب رو نورانی و فرمت جدید میکنه! «یا خبیر»
«الاختبار: النور الولایة»
+ مقاله «جبر و تفویض»
مثال چراغ راهنمایی + «امر»
خبر کوتاه، مختصر و مفید! + «فتی»
نشت نور – نشت علم – نشت خبر
سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۱ الى ۱۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ (۱)
طا، سين. اين است آيات قرآن و [آياتِ] كتابى روشنگر،
هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ (۲)
كه [مايه] هدايت و بشارت براى مؤمنان است.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (۳)
همانان كه نماز برپا مىدارند و زكات مىدهند و خود به آخرت يقين دارند.
إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ (۴)
كسانى كه به آخرت ايمان ندارند،
كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان] سرگشته بمانند.
أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ (۵)
آنان كسانىاند كه عذاب سخت براى ايشان خواهد بود،
و در آخرت، خود زيانكارترين [مردم]اند.
وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ (۶)
و حقّاً تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مىدارى.
إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ
إِنِّي آنَسْتُ ناراً
سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ
أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ
لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (۷)
[يادكن] هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت:
«من آتشى به نظرم رسيد،
به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد،
يا شعله آتشى براى شما مىآورم، باشد كه خود را گرم كنيد.»
فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (۸)
چون نزد آن آمد، آوا رسيد كه:
«خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است،
و منزّه است خدا، پروردگار جهانيان.»
يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۹)
«اى موسى، اين منم خداى عزيز حكيم.»
وَ أَلْقِ عَصاكَ
فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ
يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ (۱۰)
و عصايت را بيفكن.
پس چون آن را همچون مارى ديد كه مىجنبد، پشت گردانيد و به عقب بازنگشت.
«اى موسى، مترس كه فرستادگان پيش من نمىترسند.
نور، قلبتو فُرمَت میکنه!
نور، قلبتو شخم میزنه و آماده کاشت بذر میکنه!
بذرهای علمی که داره نشت میکنه! درز میکنه! خبر میکنه!
پراکنده میشه تا برسه به دست کسانی که قراره برسه!
ای قاصدک عزیز! چه خبر؟!
خبر مهم اینکه: حسود از خدا بیخبره!
چون این بذرهایِ نورانیِ علم رو توی قلبش جا نمیده!
«اکرمی مثواه!»
خبرها دست اهلِ خبره!
خبرها دست اهل نوره!
اهل نور قدر اخبار نورانی رو میدونن!
اهل نور قدر «بسم الله» رو میدونن!
میدونن که «بسم الله مجراها و مرساها»
میدونن که این جریان سیال نورانی قلبشون، وصل به بسم الله است!
وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ
[سورة فاطر (۳۵): الآيات ۱۱ الى ۱۷]
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ
ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً
وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ
وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِي كِتابٍ
إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (۱۱)
و خدا[ست كه] شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفهاى،
آنگاه شما را جفت جفت گردانيد،
و هيچ مادينهاى بار نمىگيرد و بار نمىنهد مگر به علمِ او.
و هيچ سالخوردهاى عمر دراز نمىيابد و از عمرش كاسته نمىشود، مگر آنكه در كتابى [مندرج] است.
در حقيقت، اين [كار] بر خدا آسان است.
وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ
هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ
وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ
وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا
وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها
وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ
وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (۱۲)
و دو دريا يكسان نيستند:
اين يك، شيرينِ تشنگىزدا [و] نوشيدنش گواراست؛
و آن يك، شورِ تلخمزه است؛
و از هر يك گوشتى تازه مىخوريد و زيورى كه آن را بر خود مىپوشيد بيرون مىآوريد؛
و كشتى را در آن، موجشكاف مىبينى تا از فضلِ او [روزى خود را] جستجو كنيد،
و اميد كه سپاس بگزاريد.
يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ
وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ
كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى
ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ
وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ (۱۳)
شب را به روز درمىآورد و روز را به شب درمىآورد،
و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا هنگامى معيّن روانند؛
اين است خدا پروردگار شما؛
فرمانروايى از آنِ اوست.
و كسانى را كه بجز او مىخوانيد، مالك پوست هسته خرمايى [هم] نيستند.
إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ
وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ
وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ
وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ (۱۴)
اگر آنها را بخوانيد، دعاى شما را نمىشنوند،
و اگر [فرضاً] بشنوند اجابتتان نمىكنند،
و روز قيامت شركِ شما را انكار مىكنند؛
و [هيچ كس] چون [خداى] آگاه، تو را خبردار نمىكند.
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ (۱۵)
اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بىنيازِ ستوده است.
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ (۱۶)
و اگر بخواهد شما را مىبَرد و خلقى نو [بر سر كار] مىآورد.
وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ (۱۷)
و اين [امر] براى خدا دشوار نيست.
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً ؟!
تا وقتی که نشت علم، گوش قلبتو سیراب نکرده باشه،
در تقدیرات تلخ زندگیات بیتابی میکنی!
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۶۵ الى ۷۵]
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (۶۵)
تا بندهاى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده
و از نزد خود بدو دانشى آموخته بوديم.
قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (۶۶)
موسى به او گفت:
«آيا تو را -به شرط اينكه از بينشى كه آموخته شدهاى به من ياد دهى- پيروى كنم؟»
قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (۶۷)
گفت: «تو هرگز نمىتوانى همپاى من صبر كنى.
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (۶۸)
و چگونه مىتوانى بر چيزى كه به شناخت آن احاطه ندارى صبر كنى؟»
قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً (۶۹)
گفت: «ان شاء اللّه مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى تو را نافرمانى نخواهم كرد.»
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً (۷۰)
گفت: «اگر مرا پيروى مىكنى، پس از چيزى سؤال مكن، تا [خود] از آن با تو سخن آغاز كنم.»
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها
قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً (۷۱)
پس رهسپار گرديدند، تا وقتى كه سوار كشتى شدند،
[وى] آن را سوراخ كرد.
[موسى] گفت:
«آيا كشتى را سوراخ كردى تا سرنشينانش را غرق كنى؟
واقعاً به كار ناروايى مبادرت ورزيدى.»
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (۷۲)
گفت: «آيا نگفتم كه تو هرگز نمىتوانى همپاى من صبر كنى؟»
قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً (۷۳)
[موسى] گفت:
«به سبب آنچه فراموش كردم، مرا مؤاخذه مكن و در كارم بر من سخت مگير.»
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ
قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً (۷۴)
پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند.
[بنده ما] او را كشت.
[موسى به او ] گفت:
«آيا شخص بىگناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى؟
واقعاً كار ناپسندى مرتكب شدى.»
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (۷۵)
گفت: «آيا به تو نگفتم كه هرگز نمىتوانى همپاى من صبر كنى؟»
وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۸۸ الى ۹۲]
وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى
وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً (۸۸)
و اما هر كه ايمان آوَرَد و كار شايسته كند، پاداشى [هر چه] نيكوتر خواهد داشت،
و به فرمان خود، او را به كارى آسان واخواهيم داشت.
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (۸۹)
سپس راهى [ديگر] را دنبال كرد.
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ
وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً (۹۰)
تا آنگاه كه به جايگاهِ برآمدنِ خورشيد رسيد.
[خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مىكرد
كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم.
كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً (۹۱)
اين چنين [مىرفت]، و قطعاً به خبرى كه پيش او بود احاطه داشتيم.
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (۹۲)
باز راهى را دنبال نمود.