دکتر محمد شعبانی راد

اطفاءِ نار – اطفاءِ نور!

Fire Extinguishing?!
or
Light Extinguishing?!

«طفأ» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور» است،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«طفا الشي‏ء فوق الماء: إذا علا و لم يرسب.»
«السمك الطافي: الّذى يموت في الماء ثمّ يعلو فوق وجهه.»
«طفئت النار: خمدت»
«أطفأت الفتنة: إذا سكّنتها على الاستعارة»
«الإطْفَائِيَّة: سربازان و افراد آتش‌نشانى»
«رجالُ‏ الإِطفاءِ: آتش‌نشانى»

اطفاء نور، همان اشتباه مرگبار اهل حسادت است، یعنی همان بازی با آتش!
معذلک صاحبانِ نورِ آتش‌نشان، برای نجات آنها اقدام می‌کنند، اما پاسخ اکثر اهل حسادت این است:
النّار و لا العار!
آتش‌نشان، چه قبول خطری میکند و خودش رو به آتش قلب حسود، نزدیک می‌کند «شفا البئر» تا با نور علم خود، آن را خاموش نماید و قلب را از نور آرامش علوم آل محمد ع بهره‌مند سازد!
انگاری خودشو در معرض حسد اهل حسادت قرار میده تا ماموریت نجات دوستان اهل یقین رو، و همچنین دستگیری از اهل شک، و اتمام حجت با آنها رو بنحو احسن انجام بدهد.
از هزار واژه مترادف نور الولایة، مثل «شفا البئر» این مفهوم زیبا استنباط می‌شود.

مقایسه‌ی این فیلم با فیلم واژه «ارث – ارّثت النّار»

با یک فوت، روشن! با یک فوت، خاموش!
+ «نفخ»

اطفاء نار – اطفاء نور

اطفاء فوران نار: اطفاء ممدوح!
اطفاء فوران نور: اطفاء مذموم!

كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ

[سورة المائدة (۵): آية ۶۴]
وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ 
غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا
بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ
وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً
وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ
كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ
وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً
وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (۶۴)
و يهود گفتند:
«دست خدا بسته است.»
دستهاى خودشان بسته باد.
و به [سزاى ] آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند.
بلكه هر دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد مى‌‏بخشد.
و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده، بر طغيان و كفر بسيارى از ايشان خواهد افزود،
و تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم.
هر بار كه آتشى براى پيكار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت.
و در زمين براى فساد مى‌‏كوشند.
و خدا مفسدان را دوست نمى‌‏دارد.

امام باقر علیه السلام:
عَن جابِر عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ
کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ
کُلَّمَا أَرَادَ جَبَّارٌ مِنَ الْجَبَابِرَهًِْ هَلَکَهًَْ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) قَصَمَهُ.
جابر از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که درباره‌ی آیه:
کُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا الله فرمود:
«هرگاه ستمگری از ستمگران خواست، آل محمّد (علیهم السلام) را به هلاکت برساند،
خداوند، او را درهم شکست».

نورِ صلاة، خاموش‌کننده‌ی نارِ حسادت!

امام صادق عليه السّلام:
قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
مَا مِنْ صَلاَةٍ يَحْضُرُ وَقْتُهَا إِلاَّ نَادَى مَلَكٌ بَيْنَ يَدَيِ اَلنَّاسِ
أَيُّهَا اَلنَّاسُ
قُومُوا إِلَى نِيرَانِكُمُ اَلَّتِي أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِكُمْ فَأَطْفِئُوهَا بِصَلاَتِكُمْ
.
پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود:
نمازى نباشد كه وقتش در رسد جز آنكه فرشته‌اى در برابر مردم ندا در دهد:
اى مردم!
به پا خيزيد تا آتش‌هايى را كه در پشت‌هاى خويش افروخته‌ايد با نماز خويش خاموش سازيد.

يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ

[سورة التوبة (۹): الآيات ۳۲ الى ۳۳]
يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ
وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ
وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (۳۲)
مى‏‌خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند،
ولى خداوند نمى‏‌گذارد، تا نور خود را كامل كند،
هر چند كافران را خوش نيايد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ
وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (۳۳)
او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد
تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند،
هر چند مشركان خوش نداشته باشند.

امام علی علیه السلام:
إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ هَذِهِ الرُّمُوزَ الَّتِی لَا یَعْلَمُهَا غَیْرُهُ وَ غَیْرُ أَنْبِیَائِهِ وَ حُجَجُهُ فِی أَرْضِهِ
لِعِلْمِهِ بِمَا یُحْدِثُهُ فِی کِتَابِهِ الْمُبَدِّلُونَ مِنْ إِسْقَاطِ أَسْمَاءِ حُجَجِهِ مِنْهُ
وَ تَلْبِیسِهِمْ ذَلِکَ عَلَی الْأُمَّهًِْ لِیُعِینُوهُمْ عَلَی بَاطِلِهِمْ
فَأَثْبَتَ فِیهِ الرُّمُوزَ وَ أَعْمَی قُلُوبَهُمْ وَ أَبْصَارَهُمْ لِمَا عَلَیْهِمْ فِی تَرْکِهَا وَ تَرْکِ غَیْرِهَا مِنَ الْخِطَابِ الدَّالِّ عَلَی مَا أَحْدَثُوهُ فِیهِ
وَ جَعَلَ أَهْلَ الْکِتَابِ الْقَائِمِیْنَ بِهِ وَ الْعَالِمِینَ بِظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ مِنْ شَجَرَهًٍْ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها أَیْ یُظْهِرُ مِثْلَ هَذَا الْعِلْمِ لِمُحْتَمِلِیهِ فِی الْوَقْتِ بَعْدَ الْوَقْتِ
وَ جَعَلَ أَعْدَاءَهَا أَهْلَ الشَّجَرَهًِْ الْمَلْعُونَهًِْ الَّذِینَ حَاوَلُوا إِطْفَاءَ نُورِ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ یَأْبَی اللهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ
.

البته خداوند تبارک و تعالی این رموز را که تنها او و پیامبران و حجّت‌هایش در زمین می‌شناسند،
در کتاب خود قرار داد؛ چرا که می‌دانست تبدیل‌کنندگان با حذف نام‌های حجّت‌های او از کتابش در آن بدعت می‌گذارند و این امر را مبهم می‌کنند تا امّت، آنان را در راه باطلشان یاری دهند.
از این رو حق تعالی این رموز را در کتابش استوار ساخت و دل‌ها و دیده‌های آنان را کور کرد تا ناگزیر شوند این رمزها و دیگر آیات را رها سازند؛
همان رموز و آیاتی که بر اموری دلالت‌گرند که آن‌ها آن امور را تحریف می‌کنند.
و نیز خدای عزّوجلّ، اهل کتاب (قرآن) و برپا ‌دارندگان کتاب و کسانی را که به ظاهر و باطن آن آگاهی کامل دارند، از شجره‌ای قرار دارد که ریشه‌اش برقرار و شاخه‌اش در آسمان است و به اذن پروردگارش همیشه میوه می‌دهد؛ یعنی همانند این علم را در هر زمانی برای در بردارندگانش پدید می‌آورد. دشمنانِ آن شجره را نیز از شجره‌ی ملعون قرار داد؛
همان کسانی که کوشیدند نور خدا را با دهان‌هایشان خاموش کنند،
امّا خداوند تنها روا دید که نور خود را کامل کند.

امام علی علیه السلام:
أَنَا أُصَلِّی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) صَغِیراً لَمْ یُکْتَبْ عَلَیَّ صَلَاهًٌْ
وَ هُمْ عَبَدَهًُْ الْأَوْثَانِ، وَ عُصَاهًُْ الرَّحْمَنِ، وَ بِهِمْ تُوقَدُ النِّیرَانُ
فَلَمَّا قَرُبَ إِصْعَارُ الْخُدُودِ، وَ إِتْعَاسُ الْجُدُودِ،
أَسْلَمُوا کَرْهاً، وَ أَبْطَنُوا غَیْرَ مَا أَظْهَرُوا،
طَمَعاً فِی أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ وَ تَرَبَّصُوا انْقِضَاءَ أَمْرِ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله) وَ فَنَاءَ مُدَّتِهِ
،
لِمَا أَطْمَعُوا أَنْفُسَهُمْ فِی قَتْلِهِ، وَ مَشُورَتِهِمْ فِی دَارِ نَدْوَتِهِمْ،
قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ
وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللهُ وَ اللهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ.
وَ قَالَ
یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ
.

ای ابن عباس! وای بر کسی که به من ظلم کرد و مرا از حقّم بازداشت و منزلت والای مرا از بین برد.
زمانی که در کودکی، که هنوز نماز بر من واجب نبود، با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نماز می‌خواندم، و مردم بت‌پرست و عصیانگر خداوند بودند، و آتش جنگ‌ها به آن‌ها شعله‌ور می‌شد، آن‌ها کجا بودند؟
و چون شکست و بداقبالی آن‌ها نزدیک شد،
به اجبار اسلام آوردند و با هدف خاموش کردن نور خدا، غیر از آنچه بر زبان گفتند، در دل پنهان داشتند و با طمع نسبت به کشتن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و مشورت آن‌ها در دارالندوه، برای پایان عهد و دوران پیامبر لحظه شماری می‌کردند.
خداوند عزوجل می‌فرماید:
و [یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش]، نقشه کشیدند و خداوند [بر حفظ او و آیینش]، چاره‌جویی کرد و خداوند، بهترین چاره‌جویان است. 
وَ قَالَ یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْمشْرِکُونَ.

داستان تکراری تلاش اهل حسادت، برای اطفاء نور حقیقت!
مثل «عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌حَمْزَهًَْ لعنه الله» که تلاش کرد نور امام رضا علیه السلام را خاموش کند!
… سنّت خدا در مورد او و همه‌ی کسانی که شبیه او هستند، جاری است.
یعنی خداوند، نورش را، با حقارت اهل حسادت، کامل می‌کند!
چراکه آنها برای خاموش کردن نور خدا، از هیچ کاری فروگذاری نکردند!

امام رضا علیه السلام:
إِنَّهُ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) جَهَدَ النَّاسُ عَلَی إِطْفَاءِ نُورِ اللهِ فَأَبَی اللهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ وَقَفَ عَلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ الثَّانِی (علیه السلام) فِی بَنِی زُرَیْقٍ فَقَالَ لِی
فَلَمَّا مَاتَ أَبُوالْحَسَنِ (علیه السلام) جَهَدَ ابْنُ أَبِی‌حَمْزَهًَْ وَ أَصْحَابُهُ عَلَی إِطْفَاءِ نُورِ اللهِ
فَأَبَی اللهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ
.

وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت، مردم کوشش کردند که نور خدا را خاموش کنند، ولی خداوند نور خود را به وسیله امیر المؤمنین (علیه السلام) تمام کرد.
هم‌چنین وقتی ابا الحسن موسی (علیه السلام) از دنیا رفت، ابن ابی‌حمزه و اصحابش کوشیدند که نور خدا را خاموش کنند، ولی خداوند نور خویش را تمام کرد.

امام رضا علیه السلام:
عَنْ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌سَنَان قَالَ
ذُکِرَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌حَمْزَهًَْ عِنْدَ الرِّضَا (علیه السلام)
فَلَعَنَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَلِیَّ‌بْنَ‌أَبِی‌حَمْزَهًَْ أَرَادَ أَنْ لَا یُعْبَدَ اللَّهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ
فَأَبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ … وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَ لَوْ‌کَرِهَ اللَّعِینُ الْمُشْرِکُ
قُلْتُ الْمُشْرِکُ
قَالَ نَعَمْ وَ اللَّهِ رَغِمَ أَنْفُهُ
کَذَلِکَ هُوَ فِی کِتَابِ اللَّهِ
یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ
وَ قَدْ جَرَتْ فِیهِ وَ فِی أَمْثَالِهِ أَنَّهُ أَرَادَ أَنْ یُطْفِئَ نُورَ اللَّهِ
.

محمّدبن‌سنان گوید:
در محضر امام رضا (علیه السلام) صحبت از علی‌بن‌ابی‌حمزه به میان آمد؛
ایشان او را لعنت کرده و سپس فرمود:
«علی‌بن‌ابی‌حمزه خواست که خدا در زمین و آسمانش پرستش نشود،
ولی خداوند نورش را تمام می‌کند، … اگرچه مشرکان بدشان بیاید، و اگرچه آن ملعون مشرک بدش بیاید».
عرض کردم: «[آیا او] مشرک [است]؟
فرمود: «آری، به خدا! دماغش به خاک مالیده می‌شود.
او در کتاب خدا این چنین است:
یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ،
این سنّت در مورد او و آن‌ها که شبیه او هستند جاری است.
چراکه او خواست نور خدا را خاموش کند».

امام علی علیه السلام:
وَ کَتَب إلی مُعَاوِیَهًَْ: أَیْضاً (علیه السلام)
أَمَّا بَعْدُ
فَطَالَ مَا دَعَوْتَ أَنْتَ وَ أَوْلِیَاؤُکَ أَوْلِیَاءُ الشَّیْطَانِ الْحَقَّ أَسَاطِیرَ
وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ وَ حَاوَلْتُمْ إِطْفَاءَهُ بِأَفْوَاهِکُمْ
وَ یَأْبَی اللهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ
وَ لَعَمْرِی لَیُنْفِذَنَّ الْعِلْمَ فِیکَ
وَ لَیُتِمَّنَّ النُّورَ بِصِغَرِکَ وَ قَمْأَتِکَ
وَ لَتُخْسَأَنَّ طَرِیداً مَدْحُوراً أَوْ قَتِیلًا مَثْبُوراً
وَ لَتُجْزَیَنَّ بِعَمَلِکَ حَیْثُ لَا نَاصِرَ لَکَ وَ لَا مصرح (مُصْرِخَ) عِنْدَک
.

امام (علیه السلام) به معاویه نامه نوشت:
«امّا بعد؛
دیرهنگامی است که تو و دوستانت، یعنی دوستان شیطان،
نور حقیقت را تکذیب نموده و اساطیر الاولین‌اش خوانده‌اید،
و آن را پشت سر خویش انداخته‌اید
و با زبان‌هایتان تلاش کردید که آن را خاموش کنید،
ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند، هرچندکافران ناخشنود باشند.
و به جانم سوگند! به یقین علم در تو اجرا خواهد شد
و نور، با حقارت تو کامل خواهد شد
و مطرود رانده‌شده یا مقتول هلاک‌شده خواهی شد
و به خاطر عملت مجازات خواهی شد،
به‌گونه‌ای که نه یاری‌گری برای توست و نه توضیح‌دهنده‌ای نزد توست».

يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ

[سورة الصف (۶۱): الآيات ۶ الى ۹]
وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ
يا بَني‏ إِسْرائيلَ
إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ
مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ
وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي‏ مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ
فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ (۶)
و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت:
«اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم.
تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى‏‌كنم و به فرستاده‌‏اى كه پس از من مى‏‌آيد و نام او «احمد» است بشارتگرم.»
پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد، گفتند:
«اين سحرى آشكار است.»
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى‏ إِلَى الْإِسْلامِ
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۷)
و چه كسى ستمگرتر از آن كس است كه با وجود آنكه به سوى اسلام فراخوانده مى‌شود، بر خدا دروغ مى‏‌بندد؟
و خدا مردم ستمگر را راه نمى‌‏نمايد.
يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ
وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (۸)
مى‏‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند
و حال آنكه خدا -گر چه كافران را ناخوش اُفتد- نور خود را كامل خواهد گردانيد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ
وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (۹)
اوست كسى كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد،
تا آن را بر هر چه دين است فائق گرداند،
هر چند مشركان را ناخوش آيد.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی