Inhibitory light!
«ورع» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«وَرَّعَ الإبلَ عَن الْمَاء: شتر را از آب برگردانيد.»
«شتربان وقتی میبینه شتر تشنه داره میره از آب آلودهای که براش ضرر داره بخوره، تلاش میکنه اونو از این کار باز بدارد و این مانع شدن برای حفظ سلامتی شتر ارزش بالایی دارد.»
«وَرَعَ: از گناه بدور و از معصيت روى گردان شد، ترسيد.»
«الوَرِع: پاكدامن و پرهيزگار»
«نورِ پرهیزدهنده!»
«وَرَّعَ الفرسَ: اسب را با لگام نگهداشت.» + «حکم»
+ «زهد»
+ «ابو»
با کمک نور میتونی از اشتباهاتت پرهیز کنی!
با قبض نور، پی به اشتباهاتت میبری و فورا پرهیز میکنی!
نور، فرایند بازدارندگی!
نورِ پرهیزدهنده از استعمال حسد!
وَ أَمَّا اَلْوَرِعُونَ عَنْ مَعَاصِيَّ فَإِنِّي أُفَتِّشُ اَلنَّاسَ وَ لاَ أُفَتِّشُهُمْ.
اما پاداش خوددارى از ارتكاب گناه آن است كه
من در روز قيامت از مردم حساب مىكشم ولى از اين اشخاص حساب نمىكشم.
امام صادق علیه السلام:
أَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ :
إِنَّ عِبَادِي لَمْ يَتَقَرَّبُوا بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ ثَلاَثِ خِصَالٍ
قَالَ: يَا رَبِّ وَ مَا هُنَّ؟
قَالَ:
يَا مُوسَى، اَلزُّهْدُ فِي اَلدُّنْيَا، وَ اَلْوَرَعُ عَنْ مَعَاصِيَّ، وَ اَلْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَتِي،
قَالَ مُوسَى:
يَا رَبِّ مَا لِمَنْ صَنَعَ ذَا؟
فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ:
يَا مُوسَى،
أَمَّا اَلزَّاهِدُونَ فِي اَلدُّنْيَا فَفِي اَلْجَنَّةِ،
وَ أَمَّا اَلْبَكَّاءُونَ مِنْ خَشْيَتِي فَفِي اَلرَّفِيعِ اَلْأَعْلَى لاَ يُشَارِكُهُمْ فِيهِ أَحَدٌ،
وَ أَمَّا اَلْوَرِعُونَ عَنْ مَعَاصِيَّ فَإِنِّي أُفَتِّشُ اَلنَّاسَ وَ لاَ أُفَتِّشُهُمْ.
خداوند متعال به موسى وحى فرمود:
اى موسى، بندگان من بوسيله سه خصلت كه محبوب من هستند، به من تقرب پيدا مىكنند.
موسى عرض كرد: خداوندا، آن سه خصلت كدامند؟
خداوند فرمود:
اى موسى، پارسايى در مورد دنيا (يعنى فريفته دنيا نشود)،
خوددارى از گناه كردن به من.
و گريه كردن از خوف و خشيت من.
موسى عرض كرد: خداوندا، بندهاى كه اين سه كار را انجام دهد، پاداشش چيست؟
خداوند پاسخ داد:
اى موسى،
پاداش زاهدانِ در دنيا، بهشت مىباشد
و پاداش كسانى كه از ترس به من گريه مىكنند، آن است كه جاى آنها در ملكوت بسيار اعلا مىباشد (كه بالاترين درجات بهشت است) كه هيچ كس از بندگان من به آن مقام نمىرسند.
اما پاداش خوددارى از ارتكاب گناه آن است كه من در روز قيامت از مردم حساب مىكشم ولى از اين اشخاص حساب نمىكشم.
فَإِنَّ مِلاَكَ اَلدِّينِ اَلْوَرَعُ!
امام صادق علیه السلام:
«أَلاَ وَ عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ اَلشَّدِيدِ فَإِنَّ مِلاَكَ اَلدِّينِ اَلْوَرَعُ»
«يادآورى میكنم سخت پرهيزكار باشيد زيرا ملاك ديندارى ورع و پرهيزكارى است.»
امام باقر علیه السلام:
لاَ تُنَالُ وَلاَيَتُنَا إِلاَّ بِالْعَمَلِ وَ اَلْوَرَعِ.
به نور ولايت ما نمیتوان نائل شد مگر با عمل و ورع.
أَنَّ أَمْرَنَا هَذَا لاَ يُنَالُ إِلاَّ بِالْوَرَعِ.
به دوستى و ولايت ما خانواده نمیرسد كسى كه ورع و پرهيزگارى نداشته باشد.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ عَمْرِو بْنِ نُعْمَانَ الْجُعْفِیِّ قَالَ
كَانَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع صَدِیقٌ لَا یَكَادُ یُفَارِقُهُ إِذَا ذَهَبَ مَكَاناً
فَبَیْنَمَا هُوَ یَمْشِی مَعَهُ فِی الْحَذَّاءِینَ وَ مَعَهُ غُلَامٌ لَهُ سِنْدِیٌّ یَمْشِی خَلْفَهُمَا
إِذَا الْتَفَتَ الرَّجُلُ یُرِیدُ غُلَامَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ یَرَهُ
فَلَمَّا نَظَرَ فِی الرَّابِعَةِ قَالَ یَا ابْنَ الْفَاعِلَةِ أَیْنَ كُنْتَ
قَالَ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَدَهُ فَصَكَّ بِهَا جَبْهَةَ نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ
سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ
قَدْ كُنْتُ أَرَى أَنَّ لَكَ وَرَعاً فَإِذَا لَیْسَ لَكَ وَرَعٌ
فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أُمَّهُ سِنْدِیَّةٌ مُشْرِكَةٌ
فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً
تَنَحَّ عَنِّی
قَالَ فَمَا رَأَیْتُهُ یَمْشِی مَعَهُ حَتَّى فَرَّقَ الْمَوْتُ بَیْنَهُمَا.
وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى إِنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً یَحْتَجِزُونَ بِهِ مِنَ الزِّنَا.
عمرو بن نعمان جعفى گوید:
حضرت صادق علیه السّلام دوستى داشت كه آن حضرت را به هر جا كه میرفت رها نمیكرد و از او جدا نمیشد،
روزى در بازار كفاشها همراه حضرت میرفت،
و دنبالشان غلام او كه از اهل سند بود مىآمد،
ناگاه آن مرد به پشت سر خود متوجه شده و غلام را خواست و او را ندید و تا سه مرتبه بدنبال برگشت و او را ندید،
بار چهارم كه او را دید گفت: اى زنا زاده كجا بودى؟
حضرت صادق علیه السّلام دست خود را بلند كرده و به پیشانى خود زد و فرمود:
سبحان اللَّه مادرش را به زنا متهم كنى؟
من خیال میكردم تو خوددار و پارسائى، و اكنون مىبینم كه ورع و پارسائى ندارى؟ عرضكرد: قربانت گردم مادرش زنى است از اهل سند و مشرك است؟
فرمود: مگر ندانسته كه هر ملتى براى خود ازدواجى دارند،
از من دور شو!
عمرو بن نعمان (راوى حدیث) گوید:
دیگر او را ندیدم كه با آن حضرت راه برود تا آنگاه كه مرگ میان آنها جدائى انداخت. و در روایت دیگرى است كه فرمود:
(آیا ندانستهای كه) براى هر امتى ازدواجى است كه بوسیله آن از زنا جلوگیرى كنند.
👈 «ورع» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«وَرَّعَ الإبلَ عَن الْمَاء: شتربان، شتر را از خوردن آب آلوده برگردانيد.»
اهل نور، با قلبش میفهمه که نباید حرف زشت و ناسزا از دهانش خارج شود.
علامت تاریکی قلب، همان آلارم تاریکی است که وقتی اشتباهی قراره از شخص سر بزنه، با این هشدار و با این کلام خدای مهربان، متوجه اشتباه خودش میشه و از گفتن حرف زشت و ناسزا خودداری میکنه و دوری میکنه.
در این حدیث زیبا و مهم و کاربردی، میبینیم که شخصی، موقعیت دوستی با امام صادق علیه السلام رو بخاطر بدزبانی و فحاشی از دست میده و این یعنی قلبی که پشت به نورش بکنه و طبق این الگوی نورانی، زندگی نکنه، ممکنه یه روزی نورشو خدای ناکرده از دست بده و این یعنی سرنوشت شوم اهل شقاوت که نار ابدی جهنم در انتظارش خواهد بود. به خدای مهربان پناه میبریم از اینکه حرف زشت و ناسزا نسبت به دیگران از دهانمان خارج شود.
عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله:
أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً.
پارساترین مردم کسی است که مجادله را وانهد، گرچه حق با او باشد.
✨ توضیح حدیث در پیوند با ورکلایف «پیوند، ارزشمندتر از پیروزی» ✨
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
«أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً.»
«پارساترینِ مردم کسی است که از مجادله دست بکشد، هرچند حق با او باشد.»
در مکتب اهلبیت علیهمالسلام، ورع یعنی ظرافتِ تقوا در دلِ زندگی؛ یعنی پرهیز از چیزی که در ظاهر گناه نیست،
اما در باطن، میتواند نورِ دل را خاموش کند.
و یکی از مهمترینِ آنها، مراء است — یعنی جدال برای اثباتِ خویش، حتی وقتی حق با توست.
این همان قاعدهی نورانی اهلبیت است:
حق داشتن کافی نیست؛
باید اهلِ نور ماندن را بلد بود.
گاهی آدم حق دارد، اما با زبانِ حق، دل میشکند.
گاهی درست میگوید، اما در مسیر گفتن، پیوند را میبازد.
و اینجاست که قاعدهی اهل نور وارد میشود:
بگذار پیوند بماند،
حتی اگر حقِ گفتن از آنِ تو باشد.
آن برادر بزرگترِ ورکلایف، که گفت:
«باشه، تو بردی!»
در واقع همین قاعده را اجرا کرد.
او فقط گذشت نکرد،
بلکه در همان لحظه، پارساترین انسانِ زمین شد.
چرا؟ چون از جدال گذشت برای چیزی بزرگتر: حفظ دل.
اهلبیت علیهمالسلام ما را به تمرین همین ظرافت دعوت کردهاند.
در نگاه آنان، انسانِ اهلِ ورع،
کسی نیست که فقط از حرامها پرهیز کند؛
بلکه کسی است که از هرچیزِ غیرضروری که نورِ محبت را کم میکند، فاصله بگیرد—
حتی اگر آن چیز، «اثبات حق» باشد.
قرآن نیز همین منطق را دارد:
«وَ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»؛
با نیکوتر از آنچه شنیدهای پاسخ بده.
اهل نور، وقتی با تلخی مواجه میشوند،
شیرینیِ گذشت را به میان میآورند.
در خانه، در محل کار، در جمع خانواده، در گفتگوهای روزمره…
هرجا که میتوانند بجنگند، اما بهجایش میبخشند.
و این همان رمزِ آرامش در نظام نورانی ولایت است:
در آن، هیچ پیروزیای ارزش ندارد اگر به قیمتِ شکستنِ دل باشد.
زیرا نور، در دلهای شکسته پنهان نمیماند.
پس در هر مشاجرهی کوچک روزمره،
در هر لحظهی “من حق دارم”،
اگر بهجای اثبات، آرام گفتی “باشه، تو بردی”—
در واقع، در مسیر همان حدیث قدم گذاشتهای.
این، پارسایی است نه در ظاهر،
بلکه در ژرفای دل؛
و چنین انسانی، در مکتب اهلبیت،
نه فقط برندهی بحث،
بلکه برندهی بهشتِ دلهاست. 💫