Understanding the truth is possible only with the language of light.
Any language other than the language of light distracts us from understanding the truth.
Unintelligible language or intelligible language?! Which do you choose?
درک حقیقت فقط با زبان نور امکان پذیر است،
و هر زبانی غیر از زبان نور ما را از درک حقیقت منحرف می کند.
این مفهوم از واژه زیبای «لغو» استنباط میشود.
«لغو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژهی مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژهی مترادف «حسد» است.
انگاری درک زبان نور، برای قلب حسود، کاری مشکل و مبهم و ناممکن است.
قلب اهل نور، با فهم زبان و کلام نورانی خداوند، در واقع توانایی فهم هر زبانی را پیدا میکند و از هر چیزی، نور حکمتش را درک مینماید.
«بِأَيِّ لُغَةٍ خَاطَبَكَ رَبُّكَ لَيْلَةَ الْمِعْرَاجِ؟
فَقَالَ خَاطَبَنِي بِلُغَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع …
فَخَاطَبْتُكَ بِلِسَانِهِ كَيْمَا يَطْمَئِنَّ قَلْبُكَ.»
+ «و محمد یسأل عن ولایة علی»
این پرنده با چه زبانی با ما سخن میگوید؟!
آیا زبان پرندگان را میفهمیم؟!
خداوند با چه زبانی با ما سخن میگوید؟!
آیا زبان خداوند را می فهمیم؟!
«اللَّغَا: صوت العصافير و الطّيور»
«زبان و لهجه» «اللّغة» «language»
عرب به «زبان و لهجه» میگوید «اللّغة»، که به انگلیسی همان «language» است.
عبارت «لغو الطائر» یعنی اینکه هر زبانی بجز زبان نورانی خداوند، لغو و نامفهوم است.
هر چه به آواز این پرنده زیبا گوش کنیم، چیزی متوجه نمیشویم.
حقیقت را جز از زبان خدا نمیتوان دریافت کرد. که همان درک نور و تاریکی دنیای قلبهاست.
«زبان نور» زبان خداوند در ملکوت قلبهاست.
«لَغَا عَنِ الطَّرِيق: از راه جدا شد و بسوى ديگرى رفت».
پرواز هواپیما لغو شد! کنسل شد! یعنی: هر زبانی درک حقیقت را «کنسل» میکند و ما را از درک حقیقت دور میکند بجز زبان نور فرشته نگهبان! به عبارت دیگر فقط با زبان نور میتوان حقیقت را درک نمود. «الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاءُ» پیبردن به اشتباهاتمان بزرگترین نوع علم است که خداوند با تاریکی قلب، ما را از خطا و اشتباهاتمان آگاه مینماید.
و دانستن این حقیقت که اشتباه کردهایم، آغاز دسترسی به آرامشی است که خداوند اینگونه زمینه رسیدن به آن را برای ما فراهم نموده است.
هر صدایی که قلب را نورانی نکند و به آرامش نرساند، «لغو» است!
کلامی که قلب را نورانی میکند، لغو نیست، خودِ «نور» است!
وقتی بر سرِ دوراهیهای سخت زندگی (بین الامرین)، تصمیم گیری برای رهایی از مشکلات، برایت سخت می شود، صدای لغو پرندگان هیچ کمکی برای درک حقیقتی که درمان و چاره کار است، نمیکند و اینجا فقط صدای نورانی فرشته نگهبان توست که آهسته درِ گوشَت نجوا میکند و رمز باز شدن قفل مشکلاتت را برایت فاش مینماید (پشت پرده چه خبره؟!).
این زبان نور، زبان درک حقیقتی است که بدون دانستن این حقیقت نمیتوان به آرامش دست یافت.
اشارات نورانی فرشته نگهبان که هر کدام یادآوری یک مطلب علمی مهم، اما فراموش شده است، همان هدیه مقدس الهی است که هنگام رویارویی با مشکلات، قلبِ سلیمِ متوسل به عنایات خداوند مهربان، آن را متوجه میشود و طبق آن رفتار مینماید.
به این رفتارها و محصولات نورانیِ مقتبس از نور فرشته نگهبان، «اعمال صالح» گفته میشود، که فرش زیبای قلب و قبر ماست!
«صلح» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در حقیقت نتیجه عمل به این دستورات نورانی است که صلح و امنیت و آرامش را ایجاد میکند.
زبان نور، زبان آنلاین اهل بهشت است، در مُلک و در ملکوت!
ذکر – لغو
إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا تَكَلَّمَ ذَكَرَ
وَ اَلْمُنَافِقُ إِذَا تَكَلَّمَ لَغَا
کلام اهل نور، ذکر است!
کلام اهل حسادت، لغو است!
امام علی علیه السلام:
إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا نَظَرَ اِعْتَبَرَ
وَ إِذَا سَكَتَ تَفَكَّرَ
وَ إِذَا تَكَلَّمَ ذَكَرَ
وَ إِذَا اِسْتَغْنَى شَكَرَ
وَ إِذَا أَصَابَتْهُ شِدَّةٌ صَبَرَ
فَهُوَ قَرِيبُ اَلرِّضَا بَعِيدُ اَلسَّخَطِ
يُرْضِيهِ عَنِ اَللَّهِ اَلْيَسِيرُ وَ لاَ يُسْخِطُهُ اَلْكَثِيرُ
وَ لاَ يَبْلُغُ بِنِيَّتِهِ إِرَادَتُهُ فِي اَلْخَيْرِ يَنْوِي كَثِيراً مِنَ اَلْخَيْرِ وَ يَعْمَلُ بِطَائِفَةٍ مِنْهُ
وَ يَتَلَهَّفُ عَلَى مَا فَاتَهُ مِنَ اَلْخَيْرِ كَيْفَ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ
وَ اَلْمُنَافِقُ إِذَا نَظَرَ لَهَا
وَ إِذَا سَكَتَ سَهَا
وَ إِذَا تَكَلَّمَ لَغَا
وَ إِذَا اِسْتَغْنَى طَغَا
وَ إِذَا أَصَابَتْهُ شِدَّةٌ ضَغَا
فَهُوَ قَرِيبُ اَلسَّخَطِ بَعِيدُ اَلرِّضَا
يُسْخِطُهُ عَلَى اَللَّهِ اَلْيَسِيرُ وَ لاَ يُرْضِيهِ اَلْكَثِيرُ
يَنْوِي كَثِيراً مِنَ اَلشَّرِّ وَ يَعْمَلُ بِطَائِفَةٍ مِنْهُ
وَ يَتَلَهَّفُ عَلَى مَا فَاتَهُ مِنَ اَلشَّرِّ كَيْفَ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ.
همانا، مؤمن چون بنگرد عبرت گيرد
و چون لب فرو بندد به انديشه فرورود
و چون سخن گويد ذكر نمايد
و چون توانگر شود سپاس گويد
و چون در سختى افتد شكيبايى پيشه سازد،
او زودخشنود و ديرخشم است،
اندك نعمت الهى او را خشنود نمايد و بسيار آن او را به طغيان و خشم نيارد،
با ارادۀ خير به تمام نيّتهاى خيرخواهانه خود دست نيابد،
قصد خير بسيار دارد ولى فقط به پارهاى از آنها جامۀ عمل پوشاند
و بر آن امور خيرى كه عملى نشده افسوس مىخورد كه چرا آنها را عملى نساخته است.
و منافق چون بنگرد براى سرگرمى است
و چون لب فرو بندد در غفلت فرو رود
و چون سخن گويد ياوهسرايى كند
و چون توانگر شود سر به طغيان گذارد
و چون به سختى افتد ذلّت و خوارى پيشه نمايد،
زودخشم و ديرخشنود است،
اندك نعمت الهى او را به خشم آورد و بسيار آن او را خشنود ننمايد،
قصد شرّ بسيار دارد ولى مقدارى از آنها را اجرا مىكند
و افسوس مىخورد كه چرا فلان كار شرّ را نتوانسته انجام دهد.