دکتر محمد شعبانی راد

تلاشِ نورانی! فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ!

Luminous effort!
Be diligent and hardworking!
Try to put aside your desires and give in to the desires of your God.

«سبح» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«السِّبَاحَة: شنا»
«يَسبَحُ‏ السَّابح‏ في الماء»
«السابحُ‏ من الخَيْل يَمُدُّ يَدَيه في الجَرْي‏ سَبْحاً كما يسبح‏ السابح‏ في الماء»
«السَّبْحُ‏: المرّ السّريع في الماء، و في الهواء»
«السَّبْح‏: گذشتن با شتاب در آب و هوا است.»
«أَسْبَحَهُ: او را به شنا واداشت.»
«السَّابِح‏ مِن الْخَيْل: اسب تيزرو.»
«فَرَسٌ‏ سَبُوحٌ‏: اسب تندرو با گامهاى فراخ.»
مشتقات ریشه «سبح» 92 بار در قرآن تکرار شده است.
+ «برای نورانی شدن، تلاش کن!»

+ مقاله «لبه‌ی نورِ امید!»

تلاشِ نورانی!
کوشا و پرتلاش باش!
برای نورانی شدن و نورانی ماندن، تقلّا کن!
برای درک نور و ظلمت دنیای قلبت، بیکار ننشین! تلاش کن! تقلّا کن!
«محاسبه نفس، مجاهده قلبی»
باید تلاش کنی که تمناهای خودتو بذاری کنار!
حسود، بیخیال خواسته‌های خودش نمیشه! تلاش او در جهت رسیدن به تمناهای خودشه!
اما اهل نور، تلاش میکنه دست از تمناهای خودش برداره و تن به تقدیرات خدای خودش بده!

«لَتَسْبِيحَةٌ وَاحِدَةٌ يَقْبَلُهَا اللَّهُ تَعَالَى خَيْرٌ مِمَّا أُوتِيَ آلُ دَاوُدَ،
ثَوَابَ التَّسْبِيحَةِ يَبْقَى وَ مُلْكَ سُلَيْمَانَ يَفْنَى»
«يك تسبيح تو كه مورد قبول خداوند متعال قرار گيرد از آنچه به خاندان داود داده شده،بهتر است،
ثواب تسبيح براى تو مى‌ماند،اما حكومت سليمان از بين مى‌رود.»

دسترسی به نور، تلاش فراوان می طلبد!

[سورة النساء (۴): آية ۱۰۰]
وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً
و هر كه در راه خدا هجرت كند، در زمين اقامتگاه‏هاى فراوان و گشايشها خواهد يافت؛
+ «عرج»

ترجمه خوبی از این قسمت آیه یافت نشد.
به این توضیح راجع به «مُراغَماً وَ سَعَةً» دقت کنیم:
(یعنی به موانع زیادی «مُراغَماً» و گشايش‏هاى زیادی «سَعَةً» بر مى‌‏خورد،
موانع و آوارگی‌هایی که برای عبور از آن و رسیدن به گشایش، می بایست رغم انف بنماید.
انگاری باید با حسد خودش خیلی بجنگه و مبارزه کنه!
عبارت «وَ مَنْ يُهاجِرْ» + «الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّيِّئَاتِ وَ تَرَكَ مَا حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَيْهِ»:
«مهاجر كسى است كه از گناهان دورى جويد و آنچه را خدا بر او حرام كرده ترك كند.»
مهاجر یعنی حسودی که با نور، حسدشو غیرفعال کرده!
کتاب لغت التحقیق، این برداشت مفهومی زیبا را از واژه «هجر» ذکر کرده است:
«ترك شي‏ء مع وجود ارتباط بينهما»
یعنی حسد، عیبی است که تا آخر عمر با ما هست، مهم اینه با کمک نور، غیرفعالش کنیم!
+ «درناژ دائمی حسادت!»
این میشه معنای زیبای هجرت از تاریکی حسادت به نور هدایت.) + «کربلا».
ادامه آیه …
وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ
فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (۱۰۰)
و هر كس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پيامبر او، از خانه‌‏اش به درآيد، سپس مرگش دررسد،
پاداش او قطعاً بر خداست، و خدا آمرزنده مهربان است.

تلاش کن! بسیار تلاش کن!
تلاش برای «رغم انف»: «ازالة الأنانيّة و امحاق التأنّف»
«رُغْم: ستم، خوارى، ناپسندى»
«اتى على رُغْمِهِ»: بر خلاف ميل خود آمد.»
«الرغام: التراب، خاك»
«رَغَمَ انْفَهُ لِلّه: به درگاه خداوند متعال با كراهت فروتنى كرد.»
«الرّاغِمُ الأنفِ: خوار و زبون»

«رَغِمَ أَنْفِي لِرِضَاكَ»
«رَغِمَ أَنْفِي لِلَّهِ رَغْماً دَاخِراً»
فقط رغم انف میتونه قلب تاریک حسودی که اشتباه کرده رو، دوباره روشن کنه!
همه آفرینش، به نور، رغم انف می‌کنند!
در همه آفرینش، حسد وجود ندارد!
خورشید حسود نیست!
درختان حسود نیستند!
… اما انسان، حسود است!
ولی باید آگاهانه و اختیارا حسادتش را کنار بگذارد و به نور، رغم انف نماید.
نقطه‌ضعف حسادتتو با رغم انف جبران کن!
[سورة العصر (۱۰۳): الآيات ۱ الى ۳]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
وَ الْعَصْرِ (۱)
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ (۲)
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (۳)

حمل نور، بعد از اقرار به فضل نور و رغم انف برای نور!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَرْشَ خَلَقَ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ
وَ قَالَ لَهُمْ طُوفُوا بَعَرْشِ النُّورِ وَ سَبِّحُونِي وَ احْمِلُوا عَرْشِي
فَطَافُوا وَ سَبَّحُوا وَ أَرَادُوا أَنْ يَحْمِلُوا الْعَرْشَ فَمَا قَدَرُوا
فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ
طُوفُوا بَعَرْشِ النُّورِ فَصَلُّوا عَلَى نُورِ جَلَالِي مُحَمَّدٍ حَبِيبِي وَ احْمِلُوا عَرْشِي
فَطَافُوا بَعَرْشِ الْجَلَالِ وَ صَلَّوْا عَلَى مُحَمَّدٍ وَ حَمَلُوا الْعَرْشَ فَأَطَاقُوا حَمْلَهُ
فَقَالُوا رَبَّنَا أَمَرْتَنَا بِتَسْبِيحِكَ وَ تَقْدِيسِكَ
فَقَالَ اللَّهُ لَهُمْ يَا مَلَائِكَتِي
إِذَا صَلَّيْتُمْ عَلَى حَبِيبِي مُحَمَّدٍ فَقَدْ سَبَّحْتُمُونِي وَ قَدَّسْتُمُونِي وَ هَلَّلْتُمُونِي».
«وقتى خداوند عرش را آفريد هفتاد هزار ملك خلق كرد و بآنها دستور داد كه
اطراف عرش نور طواف كنيد و مرا تسبيح نمائيد و عرش مرا حمل كنيد.
طواف كردند و تسبيح نمودند ولى وقتى خواستند عرش را حمل كنند نتوانستند
خداوند بآنها فرمود طواف كنيد اطراف عرش نور و صلوات بفرستيد بر نور جلالم محمّد حبيب اللّٰه و عرشم را حمل كنيد.
طواف نمودند و صلوات بر محمّد فرستادند و عرش را حمل كردند و قدرت حمل آن را پيدا كردند.
گفتند خدايا ما را دستور به تسبيح و تقديس خود دادى.
خداوند فرمود وقتى شما صلوات بر حبيبم محمّد فرستاديد مرا تسبيح و تقديس و تهليل نموده‌ايد

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی