The light of wisdom!
Luminous control of the heart!
وَ يُعَلِّمُهُمُ ... الْحِكْمَةَ!
وإنَّما بُعِثتُ مُعَلِّمًا!
+ «سدی»
نور حکمت! کنترل نورانی قلب! «نورِ مُسخَّر»
محدوده مسئولیت ما چقدر است؟
آیا کنترل دنیای بیرون، با ماست؟!
آیا کنترل دنیای درون، با ماست؟!
اصلا از ما خواسته نشده که نسبت به دنیای بیرون خودمان نقش کنترلی داشته باشیم و البته توان انجام این کار را هم نداریم چون کنترل یک مجموعه منوط به داشتن علم کافی نسبت به کل آن مجموعه است و دنیای بیرون ما تقریبا همهاش در دایره مجهولات ما قرار میگیرد و ما علمی نسبت به آن نداریم، اما دنیای درون ما محدوده نامحدود تعیین شده برای ماست که آن را – با کمک علم نورانی بدون آلترناتیو که لحظه به لحظه در اختیار ما قرار میگیرد – کنترل نماییم «مسئولیت اجتنابناپذیر».
مفهوم کنترل از واژه «حکم – حکمت» استنباط می شود که یکی از هزار واژه مترادف نور است.
مکانیسم نورانی قلب لقمان فعال بوده است! «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ»، «لقمان حکیم!».
«الْمُؤْمِنُ مُلْجَمٌ»: مؤمن، افسار گسيخته نيست! [اللّجام: حَكَمَة الدابّة].
«وَ الْحِكْمَةُ هِيَ الثَّبَاتُ»
«وَ إِنَّ الْحِكْمَةَ نُورُ كُلِّ قَلْب»
«إِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِی السَّهلِ وَ لایَنبُتُ فِی الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ وَ لا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَ جَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ. زراعت در زمین هموار میروید، نه بر سنگ سخت و چنین است حکمت، که در دلهای متواضع جای میگیرد و در دلهای متکبر جای نمیگیرد. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است.»
«وَ لِلْعَالِمِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ الْعِلْمُ بِاللَّهِ وَ بِمَا يُحِبُّ وَ مَا يَكْرَهُ، و دانشمند را سه علامت است: شناختن خدا و آنچه خدايش دوست دارد و آنچه خدا را ناخوش آيد» + «قبض و بسط».
فرازی زیبا و مهم از صحیفه سجادیه: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي رَكَّبَ فِينَا آلَاتِ الْبَسْطِ، وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ، وَ مَتَّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَيَاةِ، وَ أَثْبَتَ فِينَا جَوَارِحَ الْأَعْمَالِ، وَ غَذَّانَا بِطَيِّبَاتِ الرِّزْقِ، وَ أَغْنَانَا بِفَضْلِهِ، وَ أَقْنَانَا بِمَنِّهِ، سپاس خدایى را که ابزارهاى قبض و بسط در بدن ما ترکیب فرمود و ما را از آسایشهاى حیات بهره مند گردانید و اعضایى در پیکر ما تعبیه فرمود و ما را از روزیهاى پاکیزه خورانید و به فضل خویشتن توانگر ساخت و به نعمت خود سرمایه بخشید».
امام صادق عليه السلام:
«لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ
إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَهْدِيَهُ
فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِي نَفْسِكَ حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّةِ
وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ
وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ يُفْهِمْكَ،
دانش به آموختن نيست، بلكه نورى است كه در دل هر كس كه خداوند تبارك و تعالى بخواهد هدايتش كند، مى افتد. بنا بر اين، اگر خواهان دانش هستى، نخست حقيقت عبوديت را در جان خودت جويا شو و دانش را از طريق به كار بستن آن بجوى و از خداوند فهم و دانايى بخواه تا تو را فهم و دانايى دهد»
«أَوْلَى الْعِلْمِ بِكَ مَا لَا يَصْلُحُ لَكَ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ
شايستهترين علم براى تو علمى است كه عملت بوسيله آن اصلاح شود.
وَ أَوْجَبُ الْعَمَلِ عَلَيْكَ مَا أَنْتَ مَسْئُولٌ عَنِ الْعَمَلِ بِهِ
و لازمترين عمل آن كاريست كه از تو بازخواست در مقابلش مينمايند
وَ أَلْزَمُ الْعِلْمِ لَكَ مَا دَلَّكَ عَلَى صَلَاحِ قَلْبِكَ وَ أَظْهَرَ لَكَ فَسَادَهُ
و لازمترين علمها برايت علمى است كه تو را به اصلاح قلبت راهنمائى كند، و معايب قلبت را آشكار نمايد
وَ أَحْمَدُ الْعِلْمِ عَاقِبَةً مَا زَادَ فِي عِلْمِكَ الْعَاجِلِ
و پسنديدهترين علمها از نظر عاقبت علمى است كه موجب افزايش اطلاعات زندگى براى تو مىشود.
فَلَا تَشْتَغِلَنَّ بِعِلْمِ مَا لَا يَضُرُّكَ جَهْلُهُ
خود را مشغول به علمى كه ندانستن آن برايت زيانى ندارد مكن
وَ لَا تَغْفُلَنَّ عَنْ عِلْمِ مَا يَزِيدُ فِي جَهْلِكَ تَرْكُهُ
و مبادا غافل شوى از علمى كه عدم اطلاع از آن موجب افزايش جهل تو مىشود.»
وظیفه پدر و مادر اینه که فرزندانشون رو با نور حکمت آشنا بنمایند: «عَلِّمُوا هَذِهِ الْحِكَمَ أَوْلَادَكُمْ فَإِنَّهَا زِيَادَةٌ فِي الْعَقْلِ وَ الْحَزْمِ وَ الرَّأْيِ».
خداوند موانع انتشار نور حکمت را لعنت میکند!
امام على عليه السلام :
لَيسَ كُلُّ ذي عَينٍ يُبصِرُ، ولا كُلُّ ذي اذُنٍ يَسمَعُ،
فَتَصَدَّقوا عَلى اولِي العُقولِ الزَّمِنَةِ، والأَلباب الحائِرَةِ بِالعُلومِ الَّتي هِيَ أفضَلُ صَدَقاتِكُم،
ثُمَّ تَلا:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ.
اين گونه نيست كه هر چشمدارى ببيند و هر گوشدارى بشنود،
پس با دانشها به خردمندان گرفتار و مغزهاى سرگردان، صدقه دهيد كه بهترين صدقه شماست.
سپس حضرت اين آيه را خواند:
«بى گمان كسانى كه آنچه ما از روشنگريها و رهنمودها فرو فرستاديم، پس از آنكه آن را در كتاب براى مردم بيان كرديم، پنهان مى دارند، خداوند و همه لعنتگران آنان را لعنت مى كنند.»
اَلْحِكْمَةُ اَلْمَعْرِفَةُ وَ اَلتَّفَقُّهُ فِي اَلدِّينِ فَمَنْ فَقُهَ مِنْكُمْ فَهُوَ حَكِيمٌ
وَ مَا أَحَدٌ يَمُوتُ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَحَبَّ إِلَى إِبْلِيسَ مِنْ فَقِيهٍ .
حكمت عبارت است از معرفت و بصيرت در دين، هر كدام از شما فقيه در دين باشد حكيم است،
شيطان از مردن هيچ كس در جهان باندازه مردن يك فقيه خوشحال نميشود.
افسار اسب، یا فرمان ماشین، فرقی نمیکنه!
مفهوم کنترل از واژه زیبای «حکمت» با این عکسها و مثالهای زیبا، استنباط و تفهیم می شود!
«وَ الْحِكْمَةُ وَ ضِدَّهَا الْهَوَى»
«حکم» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«هوی» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
+ «نصو»:
«Remote control»: «الحَاكُومُ، أو جِهَازُ التَّحَكُّمِ عَنْ بُعْد»
ما فقط متولّی و مسئول دنیای درون خودمان هستیم!
کنترل دنیای بیرون، به ما ربطی نداره!
نذاریم کلام نور، در مُلک و ملکوت، خاک بخوره!
آیات تعلیم حکمت!
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۱۲۹)
پروردگارا، در ميان آنان، فرستادهاى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزهشان كند، زيرا كه تو خود، شكستناپذير حكيمى.»
كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (۱۵۱)
همان طور كه در ميان شما، فرستادهاى از خودتان روانه كرديم، [كه] آيات ما را بر شما مىخواند، و شما را پاك مىگرداند، و به شما كتاب و حكمت مىآموزد، و آنچه را نمىدانستيد به شما ياد مىدهد.
وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (۲۳۱)
و چون زنان را طلاق گفتيد، و به پايان عدّه خويش رسيدند، پس بخوبى نگاهشان داريد يا بخوبى آزادشان كنيد. و[لى] آنان را براى [آزار و] زيان رساندن [به ايشان] نگاه مداريد تا [به حقوقشان] تعدّى كنيد. و هر كس چنين كند، قطعاً بر خود ستم نموده است. و آيات خدا را به ريشخند مگيريد، و نعمت خدا را بر خود و آنچه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده و به [وسيله] آن به شما اندرز مىدهد، به ياد آوريد؛ و از خدا پروا داشته باشيد، و بدانيد كه خدا به هر چيزى داناست.
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ (۲۵۱)
پس آنان را به اذن خدا شكست دادند، و داوود، جالوت را كشت، و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت، و از آنچه مىخواست به او آموخت. و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمىكرد، قطعاً زمين تباه مىگرديد. ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضّل دارد.
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۴۸ الى ۴۹]
وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ (۴۸)
و به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل مىآموزد.
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۷۹ الى ۸۰]
ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ (۷۹)
هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد؛ سپس او به مردم بگويد: «به جاى خدا، بندگان من باشيد.» بلكه [بايد بگويد:] «به سبب آنكه كتاب [آسمانى] تعليم مىداديد و از آن رو كه درس مىخوانديد، علماى دين باشيد.»
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۱۶۴)
به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۱۳ الى ۱۱۴]
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً (۱۱۳)
و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود، طايفهاى از ايشان آهنگِ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند، و[لى] جز خودشان [كسى] را گمراه نمىسازند، و هيچ گونه زيانى به تو نمىرسانند. و خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت، و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ بود.
إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِي وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ (۱۱۰)
[ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور، آنگاه كه تو را به روحالقدس تأييد كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم؛ و آنگاه كه به اذن من، از گِل، [چيزى] به شكل پرنده مىساختى، پس در آن مىدميدى، و به اذن من پرندهاى مىشد، و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مىدادى؛ و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بيرون مىآوردى؛ و آنگاه كه [آسيب] بنىاسرائيل را -هنگامى كه براى آنان حجّتهاى آشكار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس كسانى از آنان كه كافر شده بودند گفتند: اين[ها چيزى] جز افسونى آشكار نيست.
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۴ الى ۶]
وَ كَذلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ عَلى آلِ يَعْقُوبَ كَما أَتَمَّها عَلى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۶)
و اين چنين، پروردگارت تو را برمىگزيند، و از تعبير خوابها به تو مىآموزد، و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مىكند، همان گونه كه قبلاً بر پدران تو، ابراهيم و اسحاق، تمام كرد. در حقيقت، پروردگار تو داناى حكيم است.»
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۱۲۵ الى ۱۲۸]
ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (۱۲۵)
با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى. در حقيقت، پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال] راهيافتگان [نيز] داناتر است.
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۷۱ الى ۷۵]
وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ (۷۴)
و به لوط حكمت و دانش عطا كرديم و او را از آن شهرى كه [مردمش] كارهاى پليد [جنسى] مىكردند نجات داديم. به راستى آنها گروه بد و منحرفى بودند.
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۷۶ الى ۸۰]
فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلاًّ آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ (۷۹)
پس آن [داورى] را به سليمان فهمانديم، و به هر يك [از آن دو] حكمت و دانش عطا كرديم، و كوهها را با داوود و پرندگان به نيايش واداشتيم، و ما كننده [اين كار] بوديم.
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۵۲ الى ۵۵]: «القای شیطان – نسخ رحمان»
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۵۲)
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مىنمود، شيطان در تلاوتش القاى [شبهه] مىكرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مىكرد محو مىگردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مىساخت، و خدا داناى حكيم است.
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (۱۴)
و چون به رشد و كمال خويش رسيد، به او حكمت و دانش عطا كرديم، و نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم.
[سورة الجاثية (۴۵): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
وَ لَقَدْ آتَيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِينَ (۱۶)
و به يقين، فرزندان اسرائيل را كتاب [تورات] و حكم و پيامبرى داديم و از چيزهاى پاكيزه روزيشان كرديم و آنان را بر مردم روزگار برترى داديم.
[سورة الجمعة (۶۲): الآيات ۱ الى ۵]
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۲)
اوست آن كس كه در ميان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد، و [آنان] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ!
ای جوینده نور علم و حکمت!
امام باقر علیه السلام:
ابوذر رحمة الله عليه میگفت :
يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ
كَأَنَّ شَيْئاً مِنَ الدُّنْيَا لَمْ يَكُنْ شَيْئاً إِلَّا عَمَلًا يَنْفَعُ خَيْرُهُ وَ يَضُرُّ شَرُّهُ إِلَّا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ
اى طالب علم گويا اين اشياء دنيا چيزى نيست جز عملى كه خير آن سود بخشد،و شرّ آن زيان رساند،مگر بكسى كه خداوند باو رحم آورد.
يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ
لَا يَشْغَلْكَ أَهْلٌ وَ لَا مَالٌ عَنْ نَفْسِكَ أَنْتَ يَوْمَ تُفَارِقُهُمْ كَضَيْفٍ بِتَّ فِيهِمْ ثُمَّ غَدَوْتَ مِنْ عِنْدِهِمْ إِلَى غَيْرِهِمْ
وَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ كَمَنْزِلٍ نَزَلْتَهُ ثُمَّ عَدَلْتَ عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ
وَ مَا بَيْنَ الْمَوْتِ وَ الْبَعْثِ إِلَّا كَنَوْمَةٍ نِمْتَهَا ثُمَّ اسْتَيْقَظْتَ مِنْهَا
اى طالب علم نبايد اهل و مال تو را از رسيدگى بخودت سرگرم سازد،تو آن روزى كه از آنان جدا مىشوى همانند ميهمانى هستى كه شب را در ميان آنان بسر برده و صبح از نزدشان بسوى ديگران مىروى،و دنيا و آخرت بسان منزلى است كه در آن فرود آمده،سپس بسوى غير آن خواهى رفت.
و فاصلۀ ميان مرگ و برانگيخته شدن پس از آن جز خواب كوتاهى كه بزودى از آن بيدار شوى چيز ديگرى نيست.
يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ
قَدِّمْ لِمَقَامِكَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ فَإِنَّكَ مُرْتَهَنٌ بِعَمَلِكَ وَ كَمَا تَدِينُ تُدَانُ
اى طالب علم،براى حضور در پيشگاه پروردگار عملى پيش فرست كه تو در گروی عمل خود هستى،و هر گونه كه عمل كنى جزا بينى.
يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ
صَلِّ قَبْلَ أَنْ لَا تَقْدِرَ عَلَى لَيْلٍ وَ لَا نَهَارٍ تُصَلِّي فِيهِ إِنَّمَا مَثَلُ الصَّلَاةِ لِصَاحِبِهَا بِإِذْنِ اللَّهِ كَمَثَلِ رَجُلٍ دَخَلَ عَلَى سُلْطَانٍ فَأَنْصَتَ لَهُ حَتَّى فَرَغَ مِنْ حَاجَتِهِ كَذَلِكَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ مَا دَامَ فِي صَلَاتِهِ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ يَنْظُرُ إِلَيْهِ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ صَلَاتِهِ
اى طالب علم نماز بخوان پيش از آنكه نتوانى بر شب و روزى دست يابى كه در آن نماز بگزارى،همانا مثل نماز براى صاحبش-باذن پروردگار- مثل مردى است كه بر سلطانى وارد شود و آن سلطان،خوب به سخنان او گوش دهد تا از بيان نيازش فارغ شود،همچنين مرد مسلمان تا آن زمان كه در نماز است پيوسته خداوند بدو نظر دارد تا از نمازش فارغ گردد.
يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ
تَصَدَّقْ قَبْلَ أَنْ لَا تَقْدِرَ أَنْ تُعْطِيَ شَيْئاً وَ لَا تَمْنَعْ مِنْهُ إِنَّمَا مَثَلُ الصَّدَقَةِ لِصَاحِبِهَا كَمَثَلِ رَجُلٍ طَلَبَهُ الْقَوْمُ بِدَمٍ فَقَالَ لَا تَقْتُلُونِي وَ اضْرِبُوا لِي أَجَلًا لِأَسْعَى فِي مَرْضَاتِكُمْ كَذَلِكَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ بِإِذْنِ اللَّهِ كُلَّمَا تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ حَلَّ بِهَا عُقْدَةً فِي رَقَبَتِهِ حَتَّى يَتَوَفَّى اللَّهُ أَقْوَاماً وَ قَدْ رَضِيَ عَنْهُمْ وَ مَنْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَدْ عَتَقَ مِنَ النَّارِ
اى طالب علم صدقه بده پيش از آنكه قادر بر دادن چيزى نباشى،و از دادن آن ممنوع نگردى،همانا مثل صدقه براى صاحبش مثل مردى است كه دستش به خون كسى آلوده شده و اقوام او در پى خونخواهى وى هستند و او گويد: مرا نكشيد و مدّتى برايم قرار دهيد تا در جلب رضايت شما كوشش نمايم،مرد مسلمان نيز-باذن خدا-اين چنين است،هر زمان صدقهاى بدهد يك گره از گردنش گشوده شود تا اينكه خداوند اقوامى(چنين كسانى)را به نزد خويش بازستاند در حالى كه از آنان راضى گشته است،و هر كس كه خدا از وى راضى باشد همانا از آتش آزاد شده است.
يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ
إِنَّ قَلْباً لَيْسَ مِنْهُ مِنَ الْحَقِّ شَيْءٌ كَالْبَيْتِ الْخَرَابِ الَّذِي لَا عَامِرَ لَهُ
اى طالب علم آن دل كه در آن چيزى از حقّ نباشد همچون خانۀ ويرانى است كه آبادكنندهاى ندارد.
يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ
إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ مِفْتَاحُ خَيْرٍ وَ مِفْتَاحُ شَرٍّ فَاخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ كَمَا تَخْتِمُ عَلَى ذَهَبِكَ وَ وَرِقِكَ
اى طالب علم همانا اين زبان كليد خير و كليد شرّ است.پس بر دهانت مهر زن همان گونه كه بر طلا و نقره است مهر مىنهى.
يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ
إِنَّ هَذِهِ الْأَمْثَالَ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُون.
اى طالب علم اين مثالها را خداوند براى مردم بيان فرموده و جز عالمان در بارۀ آن تعقّل نمىكنند.
حدیث قدسی:
و كذلك أفعل بأوليائي لأزوّدهم عن نعيمها كما يزوّد الراعي غنمه عن موارد الهلكة.
من رفتار اولياى خود را كنترل مىكنم و آنها را از نعمتهاى دنيا باز مىدارم
همان طورى كه چوپان گوسفندانش را از محل لغزش و خطا دور نگه مىدارد.