دکتر محمد شعبانی راد

حسود، مشغول تمناها! شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا! اهل نور، مشغول نور! في‏ شُغُلٍ‏ فاكِهُونَ!

Envious, consumed by desires!

«شغل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«اشْتَغَلَ الدّواءُ فيهِ: دارو در او اثر خوب و شفابخش داشت.»

حسود، مشغول تمناها! شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا! اهل نور، مشغول نور! في‏ شُغُلٍ‏ فاكِهُونَ!
« أَوْلِيَاءَ اللَّهِ … اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا » – « اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا »
+ «لفت» : مفهوم زیبای «سرگرمی»
«شغل» برای اهل نور یقین، نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست به این معنا که وقتی با آیتی روبرو می شود خود را با یاد معالم ربانی مشغول می نماید تا گره از کارش بگشاید و تولید نور عمل صالح نماید و این محصول مشترک را به آل محمد ع تقدیم نماید.
لذا اهل یقین مشمول این آیه می شوند «  في‏ شُغُلٍ‏ فاكِهُونَ » ،
اما اهل شک حسود مشمول این آیه می شوند:
« شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا »
یعنی چون به معالم ربانی شک دارند و باور ندارند که یادآوری علوم ماخوذ از صاحبان نور قلب را منور به نور آرامش علم آل محمد ع می نماید لذا با اموال و اولاد خود، را مشغول می نمایند و چون مشغولیت با اموال و اولاد ثمر آرامش و تربیتی ندارد، این مشغولیت به ظاهر حلال، خود گناه کبیره‌ای است که اهل شک را از اینکه با یاد معالم ربانی بخواهند به نور آرامش برسند باز می دارد.
+ «لهو»
[مثال آب و روغن !!!] :
اهل یقین و اهل شک قبل از دنیا و بعد از دنیا مثل آب و روغن از هم جدا وایمیستن!
در دنیا بنا به مصالحی حکمت خداوند اینگونه اقتضاء نموده که این آب و روغن رو با هم قاطی کنه تا ثابت کنه هرگز اهل یقین به اهل شک تبدیل نخواهند شد، اما عده ای از اهل شک به برکت این عنایت قاطی شدن با اهل یقین و آشنایی با معالم ربانی برایشان بداء حاصل می شود و گرچه در عالم ذر و در دنیا تا قبل از آشنایی با معالم ربانی اهل شقاوت بوده اند اما بعد از آشنایی با معالم ربانی و تعلیم اندیشه آل محمد ع ، عده بسیار معدودی برایشان بداء حاصل شده و نهایتا اهل سعادت می شوند لذا اهل یقین باید در دنیا از این شرایط مجاورت با اهل شک که سختی ها و تلخی های خاص خودش را دارد ناراحت نشوند و صبر نمایند تا خداوند کارش  را انجام دهد و از عده ای که مد نظر اوست دستگیری نماید «+ مطالب مقالۀ قعد» و همچنین عده ای که نمی خواهند باز هم اقرار به فضل معالم ربانی و آل محمد ع نمایند، به این طریق، حجت برایشان تمام شود تا دیگر جای هیچ عذر و بهانه‌ای برای خلود در نار برایشان باقی نماند.
شغل – عقل و هوا – عقل مشغول – سرگرمی – لهو و لعب:
مَا فِيهِ ؟ … لَا يَتَشَاغَلُ !!!
چه ویژگی ممتازی در عاقل وجود دارد « مَا فِيهِ ؟» که به هیچ وجه دست از بینش و روش صحیح خود بر نمی دارد و هیچ عامل بیرونی توان ایجاد گزند و آسیب به او را ندارد و به زبان ساده، این کدام ویژگی است که هیچ نقطه ضعفی در او باقی نمی گذارد تا بتواند مستمسک بعضی ها شود که او را خراب کنند ؟!
این ویژگی « لَا يَتَشَاغَلُ » این است که به اندازه نوک سوزن به دنیا خود را سرگرم و مشغول نمی کند «فارغ البال» و برایش هیچ چیز رنگ ندارد و فقط نگاهش به نگاه نورانی آل محمد ع دوخته شده است.
عاقل « في‏ شُغُلٍ‏ فاكِهُونَ »
و حسود تابع هوای نفس « شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا » .
پس تقابل عقل و هوا در مشغولیتهایشان و اینکه به چه چیزهایی خود را سرگرم نموده‌اند، از آثار این اشتغال در وجود آنها مشخص می‌شود « اشْتَغَلَ الدّواءُ فيهِ » اگر نتیجه مشغولیت قلبی، تاریکی و قساوت قلب باشد نتیجه اشتغال هوای نفس به معصیت است و اگر نتیجه مشغولیت قلبی نور و روشنایی قلب باشد ماحصل ارتباط نور عقل با نور ولایت آل محمد ع می باشد «نور علی نور».
اشْتَغَلَ الدّواءُ فيهِ : دارو در او اثر خوب و شفا بخش داشت!
عاقل «فارغ‏ البال» است : آسوده خاطر است ؛
متبع هوای نفس «مَشْغُولُ‏ البال» : ناراحت، مضطرب و آزرده خاطر است.
وَ لَا تُشَاوِرَنَّ مَشْغُولًا وَ إِنْ كَانَ حَازِماً.
قِلَّةُ الِاهْتِمَامِ فَمَوْجُودَةٌ فِي قِلَّةِ الشُّغُلِ:
« مَطْلُوبَاتُ النَّاسِ فِي الدُّنْيَا الْفَانِيَةِ أَرْبَعَةٌ
الْغِنَى وَ الدَّعَةُ وَ قِلَّةُ الِاهْتِمَامِ وَ الْعِزُّ
… وَ أَمَّا قِلَّةُ الِاهْتِمَامِ فَمَوْجُودَةٌ فِي قِلَّةِ الشُّغُلِ فَمَنْ طَلَبَهَا مَعَ كَثْرَتِهِ لَمْ يَجِدْهَا »
الْمُؤْمِنُ … مَشْغُولٌ وَقْتُهُ :
عاقل دائماً مشغول مجاهده قلبی و مطالعه علوم نورانی « تَشَاغُلٌ بِغَيْرِ مَتَاعِ الدُّنْيَا » می باشد « أَوْلِيَاءَ اللَّهِ … اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا » و وقت خود را سرگرم کارهای بیهوده دنیا نمی کند « اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا » .
أَيُّ الْخِصَالِ بِالْمَرْءِ أَجْمَلُ ؟ … تَشَاغُلٌ بِغَيْرِ مَتَاعِ الدُّنْيَا
إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ
… اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا [الدُّنْيَا] إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا
چرا واقعا همه بجز یک تعداد معدودی خود را سرگرم دنیا می کنند ؟!
جواب این سوال را سلمان فارسی محمدی ص که منا اهل البیت ع است به این زیبایی ریشه یابی کرده است :
هَرَبْتُمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَى الْأَحَادِيثِ !
وَجَدْتُمْ كِتَاباً دَقِيقاً حُوسِبْتُمْ فِيهِ عَلَى النَّقِيرِ وَ الْقِطْمِيرِ وَ الفَتِيلِ وَ حَبَّةِ خَرْدَلٍ
فَضَاقَ ذَلِكَ عَلَيْكُمْ وَ هَرَبْتُمْ إِلَى الْأَحَادِيثِ الَّتِي اتَّسَعَتْ عَلَيْكُمْ
نظر به اینکه وقتی می خواهی عامل به معالم ربانی باشی و در این مسیر گام برداری باید عقلت با غلبه بر هوای نفس و ارتباط با نور آل محمد ع بر هوای نفست سخت گیری نماید و او را از اظهار نظر و دخالت در سرنوشتت منع نماید و چون حساب کشیدن از نفس به هوای نفس خیلی ها خوش نمی آید « فَضَاقَ ذَلِكَ عَلَيْكُمْ » لذا زیر بار قبول مسئولیت و دومی صاحب نور بودن نمی روند و دنبال لیدری می گردند و به او رای می دهند که دست هوای نفس آنها را در ارتکاب معاصی باز بگذارد « اتَّسَعَتْ عَلَيْكُمْ » و ازدواج با ربیبه را برای آنها حلال کند!!!
بت‌پرستی یعنی رای اکثریت مردم به ریاست لیدری که دست آنها را در ارتکاب معاصی آزاد بگذارد!
ای اهل نور:
دائما مشغول مجاهده قلبی و مطالعه علوم نورانی باش، چون تنها چیزی که برات باقی میمونه همینه! یک روزی باید مال و زن و شوهر و فرزند رو رها کنی و بری و اونجاست که قدر علوم مقتبس شده از انوار آل محمد ع رو که به اونها ان شاء الله به درجه و توان عقلی خودت عامل بودی رو می فهمی! تنها چیزی که به دردت می خوره همین مطالعه و مجاهده قلبی است و بس! بقیه مشغولیتهای زندگی تو رو از این اصل باز می داره! حواست باشه داری چیکار می کنی! سعی کن تا میتونی قلبت را به نور آل محمد ع، آباد کنی، + «عمران»! وای به حال قلب خرابی که آبادکننده‌ای نداشته « لَا عَامِرَ لَهُ » .
« يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ
لَا يَشْغَلُكَ أَهْلٌ وَ مَالٌ عَنْ نَفْسِكَ
أَنْتَ يَوْمَ تُفَارِقُهُمْ كَضَيْفٍ بِتَّ فِيهِمْ ثُمَّ غَدَوْتَ عَنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ
الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ كَمَنْزِلٍ تَحَوَّلْتَ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ
وَ مَا بَيْنَ الْمَوْتِ وَ الْبَعْثِ إِلَّا كَنَوْمَةٍ نِمْتَهَا ثُمَّ اسْتَيْقَظْتَ مِنْهَا
يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ
إِنَّ قَلْباً لَيْسَ فِيهِ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْعِلْمِ كَالْبَيْتِ الْخَرِبِ لَا عَامِرَ لَهُ »
كَفَى بِالْعِبَادَةِ شُغُلًا
عاقل فقط مشغول عبادت است «مطالعه و مجاهده قلبی» .
[عبادت – شغل] :
« لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ
… مَنْ شَغَلَتْهُ عِبَادَةُ اللَّهِ عَنْ مَسْأَلَتِهِ
أَعْطَاهُ اللَّهُ أَفْضَلَ مَا يُعْطِي السَّائِلِينَ »
دلربایی عاقل نتیجه مشغولیت او به عبادت است و اینکه همه ناخودآگاه به او خضوع و خشوع می کنند بعلت نیروی جاذبه عقل اوست که در نتیجه نور علی نور شدن حاصل نموده است ، دیدی اگر یک سوزن آهنی را چند بار روی آهن ربا بکشی خاصیت مغناطیسی پیدا می کند و خودش می تواند جاذب سوزنهای آهنی دیگر باشد ؟! نور آل محمد ع نیز جذبه ای دارد که اگر عامل به نور ولایت آنها باشی بمرور از ثمرات همنشینی با آنها بهره‌مند می‌شوی و مثل آنها جوری نورانی می شوی که همه به تو شوق و میل پیدا می کنند بی آنکه بدانند چرا به تو علاقمند شده اند!
همه دین خدا در این عبارت خلاصه می شود :
«لا اله الا الله» یعنی عاقل جز توجه به نور آل محمد ع برای رسیدن به آرامش قلبی به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کند!
[شغل – عقل و هوا]:
عقل فقط مشغول نور الله است، در هر حالی که باشد
« عِنْدَ أَحْوَالِ غَضَبِكُمْ وَ رِضَاكُمْ وَ شِدَّتِكُمْ وَ رَخَاكُمْ وَ هُمُومِكُمُ الْمُعَلَّقَةِ لِقُلُوبِكُمْ‏ »،
فقط چشم به نگاه آل محمد ع دوخته است «اقامه صلات ولی»:
وَ أَقِيمُوا الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ
وَ أَقِيمُوا أَيْضاً الصَّلَاةَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ
عِنْدَ
أَحْوَالِ غَضَبِكُمْ وَ رِضَاكُمْ
وَ شِدَّتِكُمْ وَ رَخَاكُمْ
وَ هُمُومِكُمُ الْمُعَلَّقَةِ لِقُلُوبِكُمْ‏
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ، نمازهاى پنج‏گانه را اداء كنيد و به آل محمد عليهم السّلام هم رحمت و درود بفرستيد.
در هنگام خوشحالى و يا غضب در هنگام وسعت و يا رفاه و در هر حالى كه هستيد صلوات بر آل محمد عليهم السّلام را فراموش نكنيد.

[تغافل – شغل] :
عاقل مشغول به اصلاح عیوب هوای نفس خودش می باشد و به دیگران کاری ندارد « مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ » و حتی اگر در این موارد چیزی بداند خود را به تغافل می زند « غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَمُ  » . پس جایگاه تغافل در مورد دیگران است نه در مورد اصلاح عیوب خود! حال آنکه هوای نفس وقتی قصه اصلاح عیوب خودش می رسد می خواهد خود را به تغافل بزند و آرام از کنار این قضیه رد شود ولی وقتی عیوب دیگری به میان می آید دنیایی از مطالب را کنفرانس می دهد ولی باید برعکس باشد یعنی وقتی اصلاح و تربیت عیوب نفس خودش پیش می آید خود را به کری و کوری و تغافل نزند و کمر همت در جهت اصلاح عیوب خویش ببندد و اینجا زمان تغافل نیست ولی وقتی صحبت از عیوب دیگران می شود گرچه بداند، ولی وظیفه، خود را به تغافل زدن و نادیده گرفتن است و این خصلت عاقل، خصلت کریمان است « مِنْ أَشْرَفِ أَفْعَالِ الْكَرِيمِ » !
« مِنْ أَشْرَفِ أَفْعَالِ الْكَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَمُ
مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ »
[عاقل می داند که باید مدام خود را به مطالعه و مجاهده قلبی «عبادت» مشغول نماید گرچه کار سختی باشد و نیاز به مجاهده و قبول رنج و سختی فراوان داشته باشد « إِنْ يَكُنِ الشُّغُلُ مَجْهَدَةً » وگرنه هوای نفس به محض اینکه فرصتی بیابد و او را بیکار ببیند ، او را سرگرم و مشغول لهو و لعب به امور عبث دنیایی می کند « لِيَشْتَغِلَ عَنِ اللَّعِبِ وَ الْعَبَثِ » و او را به فساد و تباهی می کشاند « فَاتِّصَالُ الْفَرَاغِ مَفْسَدَةٌ » .]
« … أَ لَا تَرَى أَنَّ الصَّبِيَّ يُدْفَعُ إِلَى الْمُؤَدِّبِ
وَ هُوَ طِفْلٌ لَمْ يَكْمُلْ ذَاتُهُ لِلتَّعْلِيمِ
كُلُّ ذَلِكَ لِيَشْتَغِلَ عَنِ اللَّعِبِ وَ الْعَبَثِ
اللَّذَيْنِ رُبَّمَا جَنَيَا عَلَيْهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ الْمَكْرُوهَ الْعَظِيمَ … »

[آب و نان] :
عاقل با علم ماخوذ از صاحبان نور در زمین قلبش باید به دست خودش کار کند و مطالعه را با مجاهده قلبی توام نماید و عرق بریزد و زحمت فراوان بکشد که این شیوه زندگی بزرگان دین است.
آب بر روی زمین فراوان است و از آب چشمه و قنات هر صاحب نوری در هر زمان که به زمین قلبت علوم رایگان برسد باید بر روی این زمین فعالیت و کشاورزی نمایی تا دانه های محبت آل محمد ع که در عالم ذر در قلبت گذاشته شده رشد نماید و از زمین قلبت بیرون بزند و به درخت سرسبز پر میوه و سایه برای خود و دیگران مبدل شود . آب مایه حیات است و از نان واجب‌تر اما رایگان در زمین قلب جاری می شود و این تو هستی که باید عاقلانه از این آب بهره برداری نمایی و موجب عمران و آبادانی قلبت گردی و برای بدست آوردن گندم و نان زحمت بسیار باید کشید و عاقل با آب خود را در زمین قلبش مشغول کشت و زرع می نماید و این اشتغال او عبادت است و این کار او معنایی برای قول لا اله الا الله می باشد . یعنی جز آب چشمه حیات آل محمد ع را برای عمران و آبادانی زمین خشکیده قلبم بر نمی گزینم و فقط نگاهم را به نگاه نورانی آل محمد ع دوخته ام . پس چه معنی قشنگی در این قول لا اله الا الله مستتر است و از این روست که رسول گرامی ص فرمودند قولوا لا اله الا الله تفلحوا ! راه رستگاری جز عنایت خاصه آل محمد ع به قلب ما نیست.
قبل از اینکه هوای نفس بر عقل غلبه نماید و کار دست ما بدهد باید با عمل به نور ولایت و نور آل محمد ع عقل را بر هوای نفس غالب نمود و مثال این مطلب بچه ایست که باید او را وادار نماییم نماز ظهر و عصر و یا مغرب و عشاء را پشت سر هم و بدون وقفه بخواند قبل از اینکه با فاصله افتادن بین آنها از بچه کاری سر بزند که شرایط نماز بعدی را نداشته باشد . ولذا عاقل خود را به خواسته های هوای نفس که مثل باد معده ای می ماند که وضو را باطل می کند مشغول و سرگرم نمی نماید و از کار اصلی خود غافل نمی شود « مَا دَامُوا عَلَى وُضُوءٍ قَبْلَ أَنْ يَشْتَغِلُوا » . پس مقدمه عبادت و اقامه صلات ، وضو و نور گرفتن از آل محمد ع است و تا نور علی نور نشود عبادت امکان پذیر نیست .
عاقل چشم و گوش و قلب خودش را مشغول به غیر نور آل محمد ع نمی نماید «لا اله !!!» و از این ابزارها برای بیگاری هوای نفس استفاده نمی کند و تمام این توان و موهبت الهی را مشغول و صرف بالا بردن توان علمی و جذب به نور آل محمد ع می نماید «الا فقط الله !!!» .
« طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ الْعِبَادَةَ وَ الدُّعَاءَ
وَ لَمْ يَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَى عَيْنَاهُ
وَ لَمْ يَنْسَ ذِكْرَ اللَّهِ بِمَا تَسْمَعُ أُذُنَاهُ
وَ لَمْ يَحْزُنْ صَدْرَهُ بِمَا أُعْطِيَ غَيْرَهُ »
[این قسمت رو خیلی دقت کن که نکته مهمی در حدیث اشاره شده !!!
« … إِلَّا أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَيَّدَهُ مَعَ مَوَدَّتِهِمْ إِيَّاهُ (رابطه اخوت) بِالْجَنَّةِ » ]
فَأَشْرَقَ وَجْهُهُ نُوراً فَرَحاً بِأَخِيهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ
رابطه اخوت « بِأَخِيهِ » باید انگیزه ای برای وصل به نور و آرامش « فَأَشْرَقَ وَجْهُهُ نُوراً فَرَحاً » باشد.
عاقل به تنها چیزی که از امورات دنیایی خودشو مشغول میکنه رعایت حقوق اخوت هست که آنهم پاداش اخروی از جنس نور دارد و با قلبش از این کارها بوی بهشت را استشمام می کند.
وَ قَالَ الصَّادِقُ ع :
لَا تُجْمَعُ الرَّغْبَةُ وَ الرَّهْبَةُ فِي قَلْبٍ إِلَّا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ
[وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ : در دنیا قلبش روشن میشه]
فَإِذَا صَلَّيْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِكَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ يُقْبِلُ بِقَلْبِهِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي صَلَاتِهِ وَ دُعَائِهِ
إِلَّا أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ
وَ أَيَّدَهُ مَعَ مَوَدَّتِهِمْ إِيَّاهُ بِالْجَنَّةِ
[عاقل خودشو فقط مشغول نگاه آل محمد ع می کنه ! نگاه آل محمد ع نیز به او اینجوریه که قلوب مومنین رو متمایل و متوجه او می کنه « أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ » چون قلب او با نگاه آل محمد ع دلربا شده همه نگاهها به سوی اوست «تهوی الیهم» ، و عاقل که منتظر همین فرصت و نگاه آل محمد ع است که با اقبال قلوب دوستان آل محمد ع به سمت او معلوم می شود است ، فرصت را غنیمت شمرده و از دست نمی دهد و بیشتر در مودت و دوستی و رفع حاجت آنها تلاش می کند « مَعَ مَوَدَّتِهِمْ إِيَّاهُ = رابطه اخوت » ، آل محمد ع نیز به او بیشتر توفیق می دهند و او را در جمیع امور مورد تایید و رضایت خود قرار می دهند که این تایید آل محمد ع را در قلب خود با نور و بسط قلبی که در حکم بوی بهشت در دنیا برای عاقل غالب بر هوای نفس وصل به نور عامل به نور ولایت است ، متوجه می شود . « أَيَّدَهُ … بِالْجَنَّةِ »!]
إِذَا قَامَ الْعَبْدُ إِلَى الصَّلَاةِ
فَكَانَ هَوَاهُ وَ قَلْبُهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى انْصَرَفَ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ
وقتی نگاه تمام وجود عاقل یکپارچه به نگاه آل محمد ع دوخته شده است در واقع مثل روزی که از مادر متولد شده « كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ » پرونده او نزد آل محمد ع سفید و پاک و خالی از هر گونه معصیت می باشد و قلبی که نگاه آل محمد ع به آن متمرکز شده باشد از هر گناهی پاک و به درجات عقل خودش به عصمت رسیده است .
[این حدیث زیبا کاملا قصه مشغول شدن به دنیا و فراموش کردن آخرت را نشان می دهد
« قصه جناب سعد عزیز و دو درهم رسول خدا ص (دِرْهَمَانِ)  !!!»]
… أَ فَتُحِبُّ أَنْ تُغْنِيَهُ ؟
… وَ أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى سَعْدٍ
… وَ سَعْدٌ مَشْغُولٌ بِالدُّنْيَا
لَمْ يَتَطَهَّرْ وَ لَمْ يَتَهَيَّأْ كَمَا كَانَ يَفْعَلُ قَبْلَ أَنْ يَتَشَاغَلَ بِالدُّنْيَا
شَغَلَتْكَ الدُّنْيَا عَنِ الصَّلَاةِ
… فَأَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ ؟
… بَلْ حَالُهُ الْأُولَى
قَدْ ذَهَبَتْ دُنْيَاهُ بِآخِرَتِهِ
… إِنَّ حُبَّ الدُّنْيَا وَ الْأَمْوَالِ فِتْنَةٌ وَ مَشْغَلَةٌ عَنِ الْآخِرَةِ »
« لَا يَشْغَلُكَ طَلَبُ دُنْيَاكَ عَنْ طَلَبِ دِينِكَ
فَإِنَّ طَالِبَ الدُّنْيَا رُبَّمَا أَدْرَكَ وَ رُبَّمَا فَاتَتْهُ
فَهَلَكَ بِمَا فَاتَهُ مِنْهَا »
[شغل – سرزنش !] :
[عاقل خوب میدونه که نباید هیچ کسی رو بخاطر اینکه خودشو مشغول به دنیا کرده سرزنش کنه (مثل ملائکه ای که بنی آدم رو سرزنش کردند و همون بلا به سر خودشون اومد و آخرش ملائکه کم آوردند و گفتند : « سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فِي الدُّنْيَا عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ الْحَلَالِ » ) چون اگه لحظه ای نگاه نورانی آل محمد ع از قلب او برداشته بشه خودش از همه بدتره !!! فقط عاقل برای دوستان مبتلا و مشغول به دنیا و معصیت دعا می کنه و بی اذن آل محمد ع قدم از قدم بر نمی داره تا وقتش برسه!]
[عاقل هیچ کاری به کار دیگران ندارد « مَا أَنَا وَ أَنْتَ ؟!» و سرش به کار خودش گرم است « إِنَّهُ مَشْغُولٌ بِنَفْسِهِ » « عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ … مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ » !  و چه کاری از این بهتر « حَبَّذَا شُغُلُ مِثْلِهِ فَنِعْمَ مَا شُغِلَ بِهِ » که به هیچ کسی کاری نداشته باشی و یکسره سرت تو لاک خودت باشه و با خودت مشغول باشی و چه حال خوشیه این عزلت (حدیث پرنده تنها و سفر انفرادی با نور) !!!]
« مَا أَنَا وَ أَنْتَ ؟!
… إِنَّهُ مَشْغُولٌ بِنَفْسِهِ
… حَبَّذَا شُغُلُ مِثْلِهِ فَنِعْمَ مَا شُغِلَ بِهِ »
[آل محمد ع هر کسی رو که دوست داشته باشند ، از امکانات دنیایی چیزی بهش نمیدند که او خودشو به اونها جوری سرگرم کنه که از اصل قصه که عمل به نور ولایت هست باز بمونه!]
« إِنَّ اللَّهَ لَيَتَعَهَّدُ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ بِأَنْوَاعِ الْبَلَاءِ كَمَا يَتَعَهَّدُ أَهْلُ الْبَيْتِ سَيِّدَهُمْ بِطُرَفِ الطَّعَامِ
… إِنِّي لَأَحْمِي وَلِيِّي أَنْ أُعْطِيَهُ فِي دَارِ الدُّنْيَا شَيْئاً يَشْغَلُهُ عَنْ ذِكْرِي حَتَّى يَدْعُوَنِي فَأَسْمَعَ صَوْتَهُ
وَ إِنِّي لَأُعْطِي الْكَافِرَ مَنِيَّتَهُ حَتَّى لَا يَدْعُوَنِي فَأَسْمَعَ صَوْتَهُ بُغْضاً لَهُ »
[شغل – سهو] :
« لَيْسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلَاةِ
فَلَا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَيْ‏ءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا
فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَمَّ أَقْوَاماً فَقَالَ‏
الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ‏
يَعْنِي أَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا »
[سوء ظنّ « فَظَنَنْتُ » و مشغول شدن به دنیا « فَالْتَفَتُّ إِلَيْهَا » و روی گرداندن از نور ولایت چه عواقبی که در پی ندارد « امْرَأَةٍ قَدْ صَارَ وَجْهُهَا قَفَاهَا !!! » آیه « إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ » اشاره به این مطلب دارد که این خود ما هستیم که دستی دستی با مشغول کردن خود به دنیا و رویگردانی از نور ولایت ، برای خودمان دردسر ایجاد می کنیم !]
فَأُتِيَ بِامْرَأَةٍ قَدْ صَارَ وَجْهُهَا قَفَاهَا !!!
… إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ
… فَقُمْتُ أُصَلِّي فَظَنَنْتُ أَنَّ زَوْجِي مَعَهَا
فَالْتَفَتُّ إِلَيْهَا فَرَأَيْتُهَا قَاعِدَةً وَ لَيْسَ هُوَ مَعَهَا فَرَجَعَ وَجْهُهَا عَلَى مَا كَانَ
[الْكُفْرُ – … الْفِسْقِ‏ – … الْغَفْلَةِ «سرگرمی و اشتغال !!!»]
شاید اگر بدون مقدمه به کسی که خود را مشغول دنیا کرده بگوییم کافر شده ای یا حداقل عوامل کفر در تو وجود دارد و داری آن را استعمال می‌کنی، ترش کند و باور نکند ولی واقعیت این است که اگر معنی کفر و عوامل زیر بنایی کفر را خوب بشناسیم بخوبی در می یابیم که چون مشغول شدن به دنیا غفلت از آخرت است و از طرفی غفلت از عوامل فسق و خود فسق هم از ارکان زیر بنایی کفر است و خیلی راحت می فهمیم که هر مشغله دنیایی چون مانعی برای توجه به نگاه آل محمد ع می شود در واقع عاملی برای پوشاندن نور ولایت در قلب می شود و هوای نفس با پوشش روی عقل موجب تاریکی و قساوت قلب شخصی می شود که خود را سرگرم و مشغول نوعی از انواع رنگارنگ مصادیق گوناگون حب دنیا کرده است و لذا می بینیم و می توانیم بگوییم که : کفر که شاخ و دم ندارد !!! همینکه جوری سرگرم دنیا بشی که از آخرت یادت بره، کفر است.
نمی بینی وقتی سرگرم دنیایی تاریک هستی ؟ کفر همین تاریکی قلبه که چون هوای نفس بر عقل غالب میشه و روی اونو می پوشونه لذا تاریکی قلب معادل و مساوی کفر هست.
وَ مَنْ غَفَلَ جَنَى عَلَى نَفْسِهِ‏ وَ انْقَلَبَ عَلَى ظَهْرِهِ- وَ حَسِبَ غَيَّهُ رُشْداً وَ غَرَّتْهُ الْأَمَانِيُّ وَ أَخَذَتْهُ الْحَسْرَةُ وَ النَّدَامَةُ إِذَا قُضِيَ الْأَمْرُ وَ انْكَشَفَ عَنْهُ الْغِطَاءُ وَ بَدَا لَهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَحْتَسِبُ
و هر كه غفلت كند بر خود خيانت كرده (و خود را به هلاكت افكنده، و از دين حق) به پشت برگشته، و گمراهى خود را رشد و صلاح پنداشته، و آرزوها (و وعده‌‏هاى دروغين شيطان) او را فريب دهد (و سرگرم كند) و حسرت و پشيمانى در هنگامى كه كار از كار بگذرد و پرده برداشته شود او را فراگيرد، و برايش آشكار گردد كه آن طور كه او مي‌پنداشت نبوده.
چه حدیث زیبا و پر معنایی که متناسب با این بحث و مقاله است: « وَ لَا يَتَشَاغَلُ »
روش زندگی عاقل غالب بر هوای نفس وصل به نور آل محمد ع در سخت ترین شرایط زندگی مثل زندان با اعمال شاقه که شرور ترین افراد بر او گماشته شوند به گونه ایست که جاذبه و دلرباییش از شرورترین افراد ، انسانهای با نماز و روزه و عبادت می سازد و این ویژگی عاقل بخاطر چند خصلت مهم اوست « مَا فِيهِ ؟» : مجاهده قلبی و مطالعه و رابطه کامل با نور علم آل محمد ع و سکوت و عدم سرگرم نمودن خود به دنیا « وَ لَا يَتَشَاغَلُ » الا به قدر «غرفه بیده» گره سستی که براحتی باز می شود و با تداوم این روش چنان جذبه و تاثیری پیدا می کند که بدون کلام و صحبتی برای دیگران آنها را تحت تاثیر نور آل محمد ع قرار می دهد و آنها را اصلاح و تربیت می کند.
عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْغَفَّارِ قَالَ:
دَخَلَ الْعَبَّاسِيُّونَ عَلَى صَالِحِ بْنِ وَصِيفٍ وَ دَخَلَ صَالِحُ بْنُ عَلِيٍّ وَ غَيْرُهُ مِنَ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْ هَذِهِ النَّاحِيَةِ عَلَى صَالِحِ بْنِ وَصِيفٍ عِنْدَ مَا حَبَسَ أَبَا مُحَمَّدٍ ع
فَقَالَ لَهُمْ صَالِحٌ
وَ مَا أَصْنَعُ قَدْ وَكَّلْتُ بِهِ رَجُلَيْنِ مِنْ أَشَرِّ مَنْ قَدَرْتُ عَلَيْهِ
فَقَدْ صَارَا مِنَ الْعِبَادَةِ وَ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ إِلَى أَمْرٍ عَظِيمٍ
فَقُلْتُ لَهُمَا
مَا فِيهِ ؟
فَقَالا
مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ
يَصُومُ النَّهَارَ
وَ يَقُومُ اللَّيْلَ كُلَّهُ
لَا يَتَكَلَّمُ
وَ لَا يَتَشَاغَلُ
وَ إِذَا نَظَرْنَا إِلَيْهِ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُنَا وَ يُدَاخِلُنَا مَا لَا نَمْلِكُهُ مِنْ أَنْفُسِنَا
فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِكَ انْصَرَفُوا خَائِبِينَ.
زمانى كه حضرت ابو محمد عليه السلام (نزد صالح بن وصيف تركى، پيشكار و اختيار دار مهتدى عباسى) در زندان بود، عباسيون و صالح بن على و ديگرانى كه از ناحيه اهل بيت منحرف بودند نزد صالح رفتند (تا به او سفارش كنند در باره حضرت سختگيرى كند)
صالح گفت: من چه كنم، دو نفر از نانجيب‏‌ترين مردانى را كه ميتوانستم پيدا كنم، بر او گماشتم، آن دو نفر (در اثر مشاهده رفتار حضرت) از لحاظ عبادت و نماز و روزه خيلى كوشا شدند،
من به آن دو نفر گفتم:
در او چه خصلت است؟
گفتند: چه ميگوئى در باره مرديكه روز را روزه ميگيرد و تمام شب عبادت ميكند،
نه سخن ميگويد و نه به چيزى سرگرم مى‌‏شود
چون به او نگاه ميكنيم، رگهاى گردن ما ميلرزد و حالى به ما دست ميدهد كه نميتوانيم خود را نگه داريم
چون چنين شنيدند، نوميد برگشتند.

مشتق ریشه‌ «شغل» در آیات قرآن:

إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ في‏ شُغُلٍ‏ فاكِهُونَ (55)
سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في‏ قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً (11)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی