دکتر محمد شعبانی راد

قلب، جیب نورانی! وَ أَدْخِلْ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ‏ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ!

Heart, a luminous pocket!
Ah, what a delightful pocket! 🌟
It conjures an image of a heart as a radiant, secret treasure tucked away in the folds of existence.
The juxtaposition of “luminous” and “pocket” creates a sense of intimacy and wonder.
Certainly!
Let’s delve deeper into this luminous heart, this pocket that comprehends a mystery of radiant emotions.
Heart’s Constellation:

In the quiet of night, when stars whisper secrets, our hearts align – a constellation of longing.
In the solitude of night, when the stars whisper secrets,
our hearts align a constellation of desire for beautiful light.
Each beat of this luminous heart is a celestial pulse,
tracing these arcs of light across the sky of our hearts,
connecting us across the vastness of the universe,
bridging the gaps between hearts and souls,
binding them together.
And there, in the cosmic pocket, we find our luminescent refuge, where love burns like distant suns, and hope dances in stardust swirls.

قلب، جیب نورانی!
آه، چه جیب دلپسند و خوشی‌آوری! 🌟
تصویری از یک قلب به عنوان یک گنج درخشان و مخفی
که درون ما پنهان شده است را تداعی می کند.

کنار هم قرار گرفتن دو واژۀ “درخشنده” و “جیب”
حس صمیمیت و شگفتی ایجاد می کند.

قطعا!
بیایید عمیق‌تر در این قلب نورانی، در این جیب که معمایی از احساسات نورانی را درک میکند، بیشتر کاوش کنیم.
صورت فلکی قلب:
در خلوت شب، وقتی ستاره‌ها اسرار را زمزمه می‌کنند،
قلب‌های ما همسو می‌شوند: صورت فلکی اشتیاق به نور زیبا.

هر ضربان این قلب نورانی، یک نبض آسمانی است،
ردیابی این کمان‌های نورانی در سراسر آسمان قلب ما،
ما را در سراسر وسعت گیتی به هم متصل می‌کند،
و شکاف‌های بین قلبها و روح ها را پر می‌کند،

و آنها را به هم پیوند می دهد.
و آنجا، در ملکوت قلبمان، در این جیب کیهانی،
ما پناهگاه درخشان خود را می یابیم،
جایی که عشق مانند خورشیدهای دور می‌سوزد
و امید در چرخش غبار ستاره‌ای می‌رقصد.

«جیب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«جُبْتُ‌ القميص: إذا قوَّرْت جَيْبَهُ‌»
«الجَيْبُ‏: القميصُ؛ لأنّهُ يُجابُ، أي يُقطَعُ.»
«جَيْبُ‏ الأَرْض: مَدْخَلُهَا» + «دخل»
«قلب مُجَيَّبٌ‏ : أَي مُقَوَّرٌ»
«وَ أَدْخِلْ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ‏» + «دخل»
«
اسْلُكْ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ» + «سلک»
«سَلَك يدَه فى الجيب و السِّقاء و نحوهما: أدخلها فيهما.»
مدخل و مسلک و جیب، نامهای زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشۀ آنهاست.
پس: بعد از «وَ أَدْخِلْ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ‏ » میشه اینو آورد که: «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»
یعنی هر کی با نورش زندگی کنه، امنیت رو بدست میاره!
همینطور: «اسْلُكْ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ» + «فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً»:
یعنی با نور زندگی کردن معنیش اینه که خودتو برای مهربانی کردن، کوچیک میکنی! + «ذلل»
«فلان ناصح الجَيْب: يُعنى بذلك قَلْبُه و صَدْرُه‏»
جیب، میشه همون قلب، قلبی که به نورش وصل شده باشه! (معنای ممدوح واژۀ جیب)

به جیب میگن جیب، چون مدخل و محل ورود دست به داخل شلوار است!
به قلب میگن جیب، چون مدخل ورود نور است!
قلب جایی است که ما قبض و بسط نور رو در این درون خودمان متوجه میشیم!

«جیب» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
در واقع مدخل ورود به حریم نورانی آل محمد ع برای اهل یقین است.
+ «قلب»
فرق لباس بدون جیب و لباسی که جیب داره!
بعضی جیب ها هم تهشون سوراخه! + «شکک»
مدارک مورد نیازتو، اگه لباست جیب نداشته باشه، نمیدونی چکار کنی و کجا بذاری!
اما اگه لباست جیب داشته باشه خیالت راحته و مدارکتو میذاری تو جیبت!
قلب اهل یقین مثل جیب لباس میماند که هر چی لازم داشته باشی آل محمد ع، در این جیب مطالب علمی نورانی میذارن تا تو با خیال راحت دستتو بکنی توی این جیب و این کلید نورانی رو برداری و گره از کارهات بگشایی، پس جیب میشه همون «آیاتی و رسلی» یعنی همان نار و نور یعنی همان فرصتی که باید علم و عمل رو بهم برسونی و چشم این زوج رو به فرزند عمل صالح روشن کنی!
پس با واژه جیب به اهل یهود میگیم خدا برای لباس ما جیب قرار داده و رابطه ما با خالقمون قطع نیست [ید الله مغلولة نیست!] و آن به آن هر چی لازم داریم دستمونو جا میکنیم تو این جیب و ورش میداریم. یه بار یه جایی این مثالو زدیم که: جراح در اطاق عمل بعضا با کمک جراح «اِد» خودش حرف نمیزنه فقط دستشو دراز میکنه و کمک جراح انگاری از خود جراح واردتره و میدونه الآن چه وسیله ای بذاره تو دست جراح و میذاره. لذا اهل یقین میدونن دستشونو داخل جیب آل محمد ع یعنی وجود مقدس صاحبان نور بنمایند، هر چی دم دستشون برسه، اون همان گزینه درست است.
پس جَیب همان قرای ظاهرة واسطه بین مورچگان لا یشعرون و سلیمان ع است یعنی همان مورچه دانا! انگاری با واژه جَیب قراره یه روی زیبای دیگه ای از این نعمت عظمای الهی برامون معناش روشن بشه تا بتونیم مثالهای تصویری زیبای دیگه ای ببینم و یاد آوری تمثال نورانی آنها در ملکوت قلب در دل شرایط برامون راحت تر بشه و تا گیر می کنیم فوری دستمونو تو جیبمون کنیم و کلید رو در بیاریم ان شاء الله تعالی.
پس ما باید عادت کنیم برای جواب سوالاتمون دست تو جیب آل محمد ع کنیم و جیبشونو بزنیم!!! + [نیابت]، نه اینکه دست تو جیب خالی خودمون کنیم و دماغ سوخته، در بیاریم و این یعنی هر وقت به نیابت از نور با آیات روبرو شدیم تولید نور شد و هر وقت با طناب پوسیده حسد خودمون اقدام نمودیم، ته چاه ظلمت جهل و تاریکی ماندیم.
ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا [دست تو جیب آل محمد ع میکنن] فاذا هم مبصرون.
وَ أَدْخِلْ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ‏ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ:
و دستت را در گريبانت كن تا سپيدِ بى‌‏عيب بيرون آيد.
+ اسْلُكْ‏ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ:
دست خود را به گريبانت ببر تا سپيد بى‌‏گزند بيرون بيايد.
قلب، جیب نورانی! وَ أَدْخِلْ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ‏ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ!
+ مفهوم «آشکار»
انگاری برای رسیدن به نور «بیض» باید سینه چاک داده شود « قلب مُجَيَّب » و باب مستجار از مغرب کعبه دل بشکافد و روزنه و جیبی برای نفوذ نور آل محمد ع به قلب ایجاد گردد «قلب مُجَيَّب» و این جیب برای ما معالم ربانی صاحبان نور هستند که مقتبس از علوم آل محمد ع می باشد و با گشودن این درب (درب کوچک داخل درب بزرگ) به درون قلب نور و علم آل محمد ع داخل می شود و قلوب سالم اهل یقین با قرائت معالم ربانی، در چشم بر هم زدنی نورانی می شود، اما همین مراحل برای اهل شک نیز بعینه صورت می گیرد ولی متاسفانه این قلب، علم آل محمد ع را سالهای سال به هدر می دهد و آخرهم یقین نمی آورد که اقرار به فضل معالم ربانی باید داشته باشد.
این جیب و روزنه محل ورود علمی است که با عمل به این علم، رابطه تو با نمودارهای اذیت کننده قطع «جوب» می شود. این روزنه محل ورود زنبور عسل به درون قلب برای تولید عسل ناب می باشد «جیب – نحل».
و ارتباط این دو واژه «جیب» و «جوب» زیباست:
«الجَيْبُ‏: القميصُ؛ لأنّهُ يُجابُ، أي يُقطَعُ» + «جوب – الجوب القطع»
درب غربی کعبه، امروز ظاهرا مسدود است، اما در عالم معنا برای اهل یقین به صاحبان نور خود، این باب مفتوح می‌شود «جبت القميص: قوّرت جيبه» –  جيب القميص: ما ينفتح على النحر»  کانه دست در جیب برود و نورانی بیرون بیاید و این معجزه، تاویلا برای تمام افراد اهل یقین به صاحبان نور خود در دل شرایط که دست خود را از گرفتن انتقام با رای و نظر خود نسبت به نمودار بسته می دارند و دست خدا را در این امر باز می گذارند [+ به نیابت از نور] (بر عکس بینش و اعتقاد یهود) به آرامش و نورانیت قلب می رسند و این همان مفهوم زیبای واژه «جیب» برای نقش کلیدی و مهم فهم نور در زندگی روزمره ماست . «آیاتی و رسلی»
پس هر وقت در معرض آیت قرار می گیری و میری تا ناآرام شی ، به یاد نورت بیفت ، انگاری دستت را در جیب و گریبانت نما و عملا خود را تسلیم آیت و تقدیراتت بدان و می بینی قلبت و دستت نورانی به علم آل محمد ع- که در قلبت جمع شده و به یقین رسیده- شده است و این رمز و راز نحوه دسترسی به آرامش هنگام عصبانیت است که یاد معالم ربانی «ذکر الله» کلید حل این معماست !
تا نخت از سوزن در اومد سریع دوباره نخو تو سوزن کن !!! «سلک»
تا تاریک شدی دستتو تو گریبانت کن و بیرون بیار، روشن روشن میشی !!!
نخ، مصلّی و دومی سوزن سابق خود است!
و با تبعیت و پیروی و فالو آپ از او ، کارش راه می افتد و تا اقرار به فضل سوزن دارد و دست از دست سوزن رها نکرده همچنان رو به رشد است ، اما اگر به سوزن و مسیر حرکتش شک کند و او را قبول نداشته باشد و خود را از ته سوزن خارج کند ، سوزن می رود و او میماند و چون کار به اتمام نرسیده این مقدار همراهی با صاحب نور نیز برایش سودی نخواهد بخشید .
مدخل ورود نور به قلب تاریک ، معالم ربانی صاحبان نور است «جَيْبُ‏ الأَرْض: مَدْخَلُهَا»!
بذر سالم در قلب اهل یقین و اهل شک هر دو نطفه گذاری می شود ، اما این علم فقط به حال دل اهل یقین نافع خواهد بود و عملا در دل شرایط روزمره زندگی، امکان حضور خود صاحب نور در ملک در تمام این شرایط ایجاد شده، وجود ندارد که دستت را بگیرد و این یادآوری تمثال نورانی اوست که باید آرامبخش قلبت باشد و لذا تابلو حداکثر سرعت 80 کیلومتر، فقط اطلاع میدهد و بس «امر الله»، و عمل به این فرامین نجات بخش با خود راننده است، لذا مبادا با دیدن ملکی صاحب نور، فکر کنی اهل نجاتی و در عمل، با یاد او، عمل صالحی ایجاد نکنی و دل از گناه نکنی! اینجوری فقط گول میخوری!
[جیب سوراخ اهل شک!]:
هر چی صاحب نور از علوم ربانی توی جیب و قلب اهل شک میذاره، شیطون میاد ور میداره میبره! اصلا ته جیبشون سوراخه و این همون مثال زیبای ظرف ته سوراخ برای واژۀ شکه!

مشتقات ریشۀ «جیب» در آیات قرآن:

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَ‏ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (31)
وَ أَدْخِلْ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ‏ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ في‏ تِسْعِ آياتٍ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَ (12)
اسْلُكْ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ‏ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَ (32)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی