دکتر محمد شعبانی راد

در مقابل تقدیراتت، کوتاه بیا! قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ! روی حرف نورت، حرف نزن! إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ‏ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ!

Submit to your fate!
Don’t argue with your superior!

تسلیم سرنوشت و تقدیرات خود شوید!
با نور مافوق خود، یعنی خدای مهربان، جرّ و بحث نکنید!

«غضض» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«شَبَابٌ‏ غَضٌ‏: جوانى نوشکفته»

غضّ بصر:
«شَبَابٌ‏ غَضٌ‏: جوانى نوشکفته»
+ «جنی»
+ «بکر»
+ «فتی»
+ شکوفه «زهراء»
«غضّ» نزدیک کردن پلکهای چشم است به یکدیگر بطوریکه کاملا بسته نشود!
وقتی گرد و خاک بلند میشه چجوری راه میری و جلوی پاتو نگاه میکنی؟
رمز زندگی کردن هم همینه! باید ببینی و نبینی!
این میشه غض بصر و این میشه تغافل.
در مقابل تقدیراتت، کوتاه بیا! قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ! به این میگن غضّ بصر!
روی حرف نورت، حرف نزن!
إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ‏ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ!
به این میگن غضّ صوت!
غضّ بصر: انگاری یعنی این نگاه رو ببند، «کوتاه بیا!»
دوباره بازش کن و نگاهتو نو کن و با دید جدید به موضوع نگاه کن!
تجدید نظر کن!
ثم ارجع البصر کرتین
تجدید نظر، مفهوم زیبای غضّ می‌باشد.
+ «نگاه اول – نگاه دوم»
«نار – نور»
«تجدید نظر»: همان تغییر بینش، تغییر روش است.
+ «حول» تحول و دگرگونی بزرگ.
«reconsider – review – revisal – rethink»:
مفهوم تجدید نظر:
+ «جدد – جدّ»
اغْتَمَضَ‏ البرقُ: درخشندگى برق فرو نشست.
اغْتَمَضَ‏ الرَّجُلُ عَن الإسَاءَةِ: آن مرد از بدى چشم‏ پوشى‏ كرد.

[مَنْ غَضَّ طَرْفُهُ أَرَاحَ قَلْبَهُ]:
چشم‌پوشی از تمناها!
«چشم‏ پوشى‏» از بدیهای دیگران!
«غضّ الطرف: احتمال المكروه»: اصطلاح «کوتاه بیا!» رو زیاد شنیدیم!
این یک دستور دینی است!
همان تحمل آیات است.
پس «غضّ» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است و نام فنی از فنون علمی است که در دل شرایط «کوتاه می‌آید!» و کش نمی‌دهد و زود قضیه را فیصله می‌دهد و زود قائله را ختم می‌کند و این روش پسندیده آل محمد ع در تحمل آیات است.
انگاری شخص نسبت به دلخواههایش کوتاه می‌آید و سر و صدا راه نمی‌اندزد.
و ایجاد نور آرامش برای خود و دیگران می‌نماید.
پس کوتاه بیا، یعنی اون روش غلط لیدر سوء را کنار بگذار، «صوم – صبر و ….»، و تجدید نظر کن و با این روش صحیح صاحب نور عمل کن «شکر»!
+ معانی زیبای بخل و حسد و شکر
در واقع میشه همون تغییر قبله و تغییر وجه.
« غَضَ‏ طَرْفَهُ لِفُلان : ناپسنديهاى او را تحمل كرد.»
+ «اغْتَمَضَ‏ الرَّجُلُ عَن الإسَاءَةِ: آن مرد از بدى چشم‏‌پوشى‏ كرد.»
[نکته مهم]:
پس واژه «غضّ» خیلی زیبا و مهمه !!!
داره راه تحمل آیات رو به ما یاد میده !!! چجوری ؟
میگه اگه تجدید نظر کنی، کانه تجدید قوا کنی، حالا میتونی دوباره زور بزنی و این بار وزنه سنگین آیات رو براحتی بالای سر ببری!
«غضّ الطرف: احتمال المكروه»

این عبارت خیلی زیباست:
« غُضَّ‏ من لجام فَرسِك أي صوّبه و طَأمِنه لتنقُص من غَرْبه » :
اونیکه بلد نیست افسار اسب رو خوب بگیره دستش، بهش میگن ببین افسارشو بدگرفتی! ولش کن دوباره اینجوری که من میگم بگیر، اینجوری هم اسب راحته، هم خودت اونو بهتر مهار میکنی! اونجوری که تو گرفته بودی، هم اسب معذب بود هم ممکن بود اسب کاری بکنه و حرکتی بزنه که به تو هم آسیب برسه! این که افسار بدگرفته شده رو ول میکنی، دوباره درست میگیری دستت، میشه همون مفهوم زیبای غضّ، میشه تجدید نظر و تجدید قوا و نو شدن و جوان شدن و حالا میتونی خوب تحمل آیات کنی! خیلی واژه غضّ زیباست.

[نگاه زیبا و معصومانه آهو!]:
«ظبى غضيض الطرف أى فاترة»:
زیبایی پلک زدن آهو که چشمان زیبا و معصومی داره در همینه که به آرومی پلکاشو می‌بنده و بعد با حیا دوباره چشماشو یواشی باز میکنه و دوباره نگاه میکنه! نگاه توام با حیا زیباست!
«حیا» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است!
بیایید به تقدیراتمان، با حیا نگاه کنیم!
این نگاه با حیا، 
زیبا و معصوم و پاک است.
بیایید چشم‌چران تمناهایمان نباشیم!
حسود، نگاهی بی‌حیا و زشت و با کراهت نسبت به تقدیرات خود دارد!
«الحاسد جاحد، لانه لم یرض بقضاء الله»

«غَضَ‏ الرجل صوته : خفض»:
قاری های قرآن اولش که هنوز خوب وقف و ابتداء رو وارد نیستن، یه نفس میخونن تا آخر آیه!
یهو وسطش نفس کم میارن! گاهی هم دزدکی نفس میکشن! اینجاست که باید دوباره یه تجدید نفس کنه «غضّ: طرىّ»! این دفعه میخونه تا آخرش! این تجدید نفس و تجدید قوا و تجدید نظر، مفهوم زیبای واژه غضّ می باشد. کتاب لغت مقاییس اللغه دو مفهوم نوشته: «كفّ و نقص، و الآخر على طراوة» میشه همین نفس کم آوردن و دوباره نفس تازه کردن! میشه تجدید نفس! میشه تجدید نظر!
حالا با فهم زیبای مفهوم تجدید نظر برای واژه غضّ، این آیات رو دوباره معنی کنیم:
وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ‏ مِنْ صَوْتِكَ‏
إِنَّ الَّذِينَ‏ يَغُضُّونَ‏ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ‏
لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِ‏
قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ‏ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ‏ …
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ‏ يَغْضُضْنَ‏ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَ
اینها اهل یقین هستند که با یاد معالم ربانی و به نیابت از نور خود، تجدید نظر میکنن و با آیات روبرو میشن! یعنی نظر خودشونو با نظر صاحب نورشون عوض میکنن «تمنا فدای تقدیر»، و این میشه تجدید نظر و حالا با نظر نور و به نیابت از نور، خواهان آیات می‌شوند! به‌به خیلی قشنگ شد!
«ان امرنا صعب مستصعب لا یحتمله ملک مقرب او نبی مرسل او عبد امتحن الله قلبه للایمان» همین آیه است یعنی کسی میتونه امتحان آیات رو خوب پاس کنه که نگاه اول حسدآلودشو تجدید نظر کنه و با نظر نورش تجدید قوا کنه و نو بشه و تازه بشه و حالا میتونه متحمل آیات بشه.
اهل شک این غض بصر و غض صوت رو در دل شرایط انجام نمیدن و بر اندیشه لیدر سوء اصرار دارن، این میشه حفظ نکردن فروج «وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَ» و این میشه همون زنای تاویلی!

[پلک بزن – نظرتو عوض کن ! دیدتو نو و تازه و جوان کن !!!] :
کتاب لغت العین: « غَضَ‏ غَضّاً، و أغضى إغضاء أي: داني بين جفنيه و لم يلاق »
+ «نبات غضّ: نهالی نو ریشه ای کهن!»
[غضض – طری] :
انگاری در بهار درختان دوباره تجدید نظر میکنن !!! برای همینه که با طراوت میشن!
+ «طراوت»
انگاری لباس جدیدی به تن می کنن!
آیت به اهل یقینی که لباس نور ولایت پوشیده، رفته به خواستگاری، اون میگه ای اهل یقین چقدر با این لباس زیبا و خوشگل شده ای! کهنه بودی جدید شدی! با طراوت شدی! چی شد تجدید نظر کردی؟! اهل یقین میگه من فهمیدم نظرم نادرسته و مدام کار دستم میده ! و فهمیدم نظر نورم درسته و خیلی بجاست! حالا باید چکار کنم ؟ خوب معلوم یه جایگزینی صحیح مشکل رو حل میکنه ! من نظر نورم رو جایگزین نظر خودم کردم ! به نیابت از نورم دارم با آیات خوش و بش میکنم ! بارها هم تجربه کردم خیلی خوب جواب داده ! پس من کار خاصی نکردم همه کارها رو نورم در ملک و ملکوت برای من انجام میده ! من فقط یه تجدید نظر کوچولو کردم !!! یهو دیدم با این تجدید نظر همه چیز عوض شد چون خودم عوض شدم ! آفاق خودشونو با انفس من مطابقت دادن ! ببین تجدید نظر در عالم چه میکنه ؟! در عالم ملک و در عالم ملکوت !!! این مفهوم زیبای تجدید نظر، مترادف همون هزار نام زیبای نور است که آیات میان تا این مفهوم زیبا رو برسونن و حقانیت این نام رو تصدیق و تایید کنن !!!  تا اهل یقین این وسط یه چیزی گیرش بیاد ! اعمال صالح نورانی مشترک اهل یقین عامل به علوم ربانی! حال بگو پیوندتان مبارک! این پیوند نزد عالم بالا مبارک است یعنی ثمره برکت و آرامش در این پیوند قابل دیدن و شنیدن و بوییدن و حس کردن است.
کتاب لغت فقه اللغة؛ فصل في تقسيم الجدة و الطراوة على ما يوصف بهما:
ثَوْبٌ‏ جَدِيدٌ.
بُرْدٌ قَشِيبٌ‏.
لَحْمٌ‏ طَرِيٌ‏.
شَرَابٌ‏ حَدِيثٌ‏.
نَبَات‏ غَضٌ‏.
دِينارٌ هِبْرِزِيٌ‏ . عن ثعلب، عن ابن الأعرابي.
حُلَّةٌ شَوْكَاءُ: إذا كانت فيها خُشُونَة الجِدَّةِ.
هوای نفس دنیا را محبوب می بیند. این بصر باید غضّ گردد.
عقل درک موت کرده و چشمش دیگر دنیا را محبوب نمی‌بیند!
«شَبَابٌ‏ غَضٌ‏» : جوانى نوشگفته
+ جنی
+ بکر

در واژه غضّ مفهوم «نو و نوآوری» وجود دارد : (طراوة) که این تازگی با دست کشیدن از گناه «مفهوم کوتاه آمدن» حاصل می شود (كفّ و نقص) و این هم در همین واژه غضّ است لذا دو مفهوم اصلی این واژه یک چیز است و آنهم همان نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات است کانه این واژه می گوید من نام زیبای مترادف نور تو هستم و تو اگر در حوادث، با یاد من،  این نور را بکار ببندی از گناه دست میکشی لذا پیری و نابودی از تو فاصله می گیرد و تو به راز جوانی پی برده ای و همیشه با طراوت و شاداب و تازه میمانی.
+ «فتی – اکسیر جوانی»

[طلع – غضّ – نو – طراوت]:
«يقال للطلع حين يطلع: غضيض»
در حوادث، با تحمل آیات جوان بمان!
«غضّ الطرف: احتمال المكروه»
نو شدن، راه داره! اونم همونیه که نورت یادت داده، یعنی استحسان و تغافل.
غضّ بصر یعنی همین تغافل.
+ «تغافل»

چشم پوشی از گناه:
«غَاضِّينَ أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»:
« فَالْمُؤْمِنُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ
خَضَعُوا لِلَّهِ بِالطَّاعَةِ فَمَضَوْا غَاضِّينَ أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ
وَاقِفِينَ أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ نَزَلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلَاءِ كَالَّذِي نَزَلَتْ فِي‏ الرَّخَاءِ
رَضِيَ عَنِ اللَّهِ بِالْقَضَاءِ
لَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم‏.
رفتار مؤمنين در دنيا:
مؤمنين در دنيا اهل فضائل‏اند.
گفتارشان درستى، پوشش آنها ميانه‏‌روى، روش آنان تواضع است.
در مقابل خداوند با اطاعت خضوع كرده‏‌اند، و با چشم پوشى از آنچه خداوند بر آنان حرام كرده پيش رفته‏‌اند و گوشهاى خود را به علم سپرده‏‌اند.
نفس آنان در بلا همان گونه است كه در حال آسايش‌‏اند،
و اين بخاطر رضايت از خداوند در قضا و قدر اوست.
اگر نبود اجلهايى كه خداوند براى آنان نوشته است ارواح آنان يك چشم بر هم زدن در بدنهايشان قرار نمى‏‌گرفت و اين بخاطر اشتياق به ثواب و ترس از عقاب است.
خالق در نظر آنان بزرگ و غير او در نظر آنان كوچك است. »

[احْتِمَال  –  چشم پوشى] :
« وَ أَنَّ احْتِمَالَ الْجِنَايَاتِ الْفَاحِشَةِ لَا يَتَكَأَّدُكَ: و چشم‌پوشى از جرمهاى از حدّ گذشته بر تو گران نمي‌باشد.»
[تَرْكٌ – چشم پوشى] :
[تَرْكٌ مِنْ حَقِّكَ – چشم پوشى توست از حق تو] :
« فَجَمِيعُ مَا أَخَّرْتَ عَنْهُ مِنَ الْعَذَابِ وَ أَبْطَأْتَ بِهِ عَلَيْهِ مِنْ سَطَوَاتِ النَّقِمَةِ وَ الْعِقَابِ تَرْكٌ مِنْ حَقِّكَ، وَ رِضًى بِدُونِ وَاجِبِك‏ : بار خدايا، اگر كيفر گناهان را به تأخير افكنده‏‌اى و در خشم و انتقام و عقاب درنگ كرده‏‌اى، چشم‌پوشى توست از حق تو، و خشنودى توست، بى آنكه چنين خشنودى بر تو لازم آمده باشد.»
[الصَّفْحِ – چشم پوشى] :
« الصَّفْحِ عَنْ عَثَرَاتِ الْخَلْقِ أَجْمَعَ – چشم پوشى از لغزشها و خطاهاى مردم »
[عفو – چشم پوشی – پاپیچ نشدن « لا تلزم » !!!] :
« و تفسير العفو أن لا تلزم صاحبك فيما أجرم ظاهرا و تنسى من الاصل ما اصبت منه باطنا و تزيد على الاختيارات احسانا، و حقيقت عفو اينست كه: شخص گناهكار را چشم‏ پوشى‏ و اغماض كرده و به ظاهر او را ملزم به خطاء و گناهش ننمايى، و از آنچه به تو رسيده است از اهانت و ضرر و ناراحتى، از باطن و قلب ببخشى، و اضافه بر اينها او را نيكويى و خوبى روا بدارى.»
[زهد – چشم پوشی] :
« زهد، از جهت لُغت به اين معانى آمده است: ترك كردن چيزى، بى‌‏ميل شدن، چشم‏‌پوشى‏ نمودن از آن، رها كردن، كنار گذاشتن، بى‌‏ارزش دانستن و خوار شمردن آن، كناره گرفتن.»

[قرآن تا قیامت برای همه حرف نو دارد .] :
عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع‏
إِنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ إِلَّا غَضَاضَةً
فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ
فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
حضرت رضا (ع) از پدر بزرگوارش روايت كرده است كه
مردى از حضرت صادق (ع) پرسيد:
چه واقعه‌‏اى است كه قرآن را هر چه نشر دهند و درس گويند باز تازگى دارد.
فرمود: زيرا كه حقتعالى قرآن را از براى زمانى دون زمانى و از براى مردمى دون مردم ديگر قرار نداده است پس قرآن در هر زمان جديد است و نزد هر قومى تازگى دارد تا روز قيامت.

[فِي دِينِهِ … غَضَاضَةً] :
عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي الرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ يَتَزَوَّجُ بِالْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ قَالَ إِذَا أَصَابَ الْمُسْلِمَةَ فَمَا يَصْنَعُ بِالْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ
فَقُلْتُ لَهُ يَكُونُ لَهُ فِيهَا الْهَوَى
فَقَالَ إِنْ فَعَلَ فَلْيَمْنَعْهَا مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ أَكْلِ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ
وَ اعْلَمْ أَنَّ عَلَيْهِ فِي دِينِهِ فِي تَزْوِيجِهِ إِيَّاهَا غَضَاضَةً.
در روايت معاوية بن وهب از حضرت صادق عليه السّلام هست، در خصوص مرديكه زن يهودى يا نصرانى را تزويج ميكند فرمود: وقتيكه زن مسلمان پيدا كرد يهودى و نصرانى را چه ميكند؟!
گفتم: دلش ميخواهد.
فرمود: اگر چنين كند پس آن زن را از شرب خمر و خوردن گوشت خوك نهى كند.
بدان او را در دينش غضاضتى است.

« فِي دِينِهِ فِي تَزْوِيجِهِ إِيَّاهَا غَضَاضَةً » :
حسود در عمل به معالم ربانی هنوز مشکل داره! و دلش بیشتر گرایش به هواهای نفسانی خودشو داره تا گرایش به اندیشه آل محمد ع، و این بده! بستگی داره کی باشه و چی باشه! آیا اجازه بدن یا ندن! ولی در مجموع میل و رغبت به غیر اندیشه آل محمد ع در اصل و فرع یک اشکال مهم است و از این ایراد گرفتن، در این حدیث با عبارت « فِي دِينِهِ … غَضَاضَةً » یاد شده، یعنی این کار بوی: (ناپختگی ! کم تجربگی ! بچگی کرده ! جوونی کرده ! خامه ! هنوز چشم و دلش به نور یاد معالم ربانی سیر نشده ! سر به هواست ! هنوز اون پختگی لازم رو در عمل به اندیشه صاحبان نور پیدا نکرده که دنبال اینجور چیزهاست !) … در دین و اعتقاد باید اصلا کوتاه نیایی، ولو به قیمت فدا کردن تمنایی بنام ازدواج با زن زیبای یهودی یا نصرانی ! مبادا مقام عبدا شکورا رو ول کنی و چشمت دنبال چیزهای بی‌ارزش دنیایی باشه!

[غضّ – قبض و بسط]:
راننده هوشیار چشمش به این چراغهای سبز و زرد و قرمزه، و با دیدن اونها می فهمه کی باید بایسته و کی باید بره و کجا احتیاط کنه !!! در مواردی که نور ولایت تایید عبور می ده ، میره ! وقتی تاریکی قلب، سخط مافوق رو نسبت به امری نشون میده ، نمیره ! و وقتی هنوز برای او خوب روشن نیست تکلیف چیه، باز هم احتیاط میکنه و نمیره تا چراغ قلبش کاملا روشن و سبز بشه !!! لذا اهل یقین با این سیستم قلب سالم و سلیم، خوب بلدن کار کنن ! بررسی و اصلاح بینش و روش زندگی روزمره با فهم قبض و بسط قلبی میشه همون فهم علم و حکمت نور آل محمد ع در دل شرایط تقدیرات.

[غضّ – ترجمه]:
توی این سمینارهایی که به زبان خارجی برگزار میشه دیدی بعضی ها که زبانشان فرق میکنه از این گوشی ها میزنن !!! حالا مترجم براشون مطالب کنفرانس دهنده رو ترجمه میکنه ! قبلا هیچی از حرفهای اونو نمی فهمیدن، الکی سر تکون میدادن « وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً » اما حالا با واسطه مترجم، دیگه می فهمن و دوباره دارن به کنفرانس‌دهنده یه جور دیگه نگاه می کنن و یه جور دیگه گوش میکنن !!!  ما نور آل محمد ع رو درک نمی کنیم ! اما مورچه دانا، سلیمانو خوب میشناسه و هم بلده به زبان سلیمان صحبت کنه و هم به زبان ما مورچه های لا یشعرون! لذا این مترجم قابل و دانا، کارش ترجمه نور به حروف و کلمات است.

[غضض – تغافل] :
« أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ إِلَّا لَمْ تَرْضَ أَبَداً »
+ « وَ أَغْضَيْتُ‏ عَلَى الْقَذَى »

چشم بپوشان برخاشاك و خار روزگار كه در چشم اندازد و اگر نه خشنود نخواهى شد هرگز،
يعنى آدمى بايد كه از آزارها و اذيّتهاى روزگار چشم بپوشد و با آنها بسازد و اگر نه هرگز خشنود نگردد زيرا كه هرگز نيست كه از روزگار آزار و ايذائى بآدمى نرسد.

«غضّ» نزدیک کردن پلکهای چشم است به یکدیگر بطوریکه کاملا بسته نشود !
وقتی گرد و خاک بلند میشه چجوری راه میری و جلوی پاتو نگاه میکنی ؟
رمز زندگی کردن هم همینه !
باید ببینی و نبینی !!!
این میشه غض بصر و این میشه تغافل.

+ « و منها صفته قبل البيعة له‏ :
فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ أَغْضَيْتُ‏ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا

وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ‏ وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ‏ »

[تغافل – تباله]:
« الَّذِينَ يَتَغَافَلُونَ عَمَّا يَكْرَهُونَ يَتَبَالَهُونَ عَنْهُ »
هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ:
أَكْثَرُ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْبُلْهُ
بیشترین بهشتیان افراد کم خرد اند .
قَالَ قُلْتُ هَؤُلَاءِ الْمُصَابُونَ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ
راوی عرض کرد : منظورتان ابلهان و افراد مجنون و بیمار است ؟
فَقَالَ لِي لَا الَّذِينَ يَتَغَافَلُونَ عَمَّا يَكْرَهُونَ يَتَبَالَهُونَ عَنْهُ‏.
حضرت فرمودند:
کسانی که در برابر عوامل ناراحتی تغافل می کنند و خود را به بی خبری می زنند.

مشتقات ریشۀ «غضض» در آیات قرآن:

قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ (30)
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ‏ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (31)
وَ اقْصِدْ في‏ مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ‏ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ (19)
إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ‏ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ (3)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی