دکتر محمد شعبانی راد

وای از چهرۀ زشت اهل حسادت در آتش! تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ!

Oh, the hideous face of the envious in the fire!

«کلح» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«كلوح: در اصل ظاهر شدن دندانهاست در وقت عبوسى، مانند سرهاى بريان شدۀ گوسفندان»
«كلوح برگشتن دو لب است ببالا و پائين تا دندانها آشكار شود.»
«grin displaced lips»: پوزخند معنا دار اهل حسادت در آتش جهنم!
«دهرٌ كالح: أي شديد»: چه شرایطی پیش اومده که اینجوری این علائم آشکار شده؟
آتش حسادت این بلا رو بر سر حسودی که تکذیب آیات کرده، آورده!
+ مفهوم «آشکار»
یعنی بالاخره یک روز آشکار میشه که حسادت چه بلایی بر سر اهلش آورده!
آشکار شدن زشتی حسادت!

الكالح [كلح] 
الكُلوح: بُدوّ الأسنان عند العبوس،
و قد كلَح كُلوحاً، و أكلَحَه الأمرُ
الكالحُ‌: الذي قد قَلَصَت شَفَتُه عن أسنانه
نحو ما ترى من رؤوس الغَنم إذا بَرَزت الأسنانُ‌ و تشمَّرَتِ‌ الشِّفاه.

تهذیب اللغة، جلد 4، صفحه 63

الكلوح: العبوس.
و دهرٌ كالح: أي شديد.

شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، جلد 9، صفحه 5885

قال ابن مسعود: الكالح: الذي تقلصت شفتاه و بدت أسنانه كأسنان المَشيط‍‌ بالنار.

شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، جلد 9، صفحه 5885

كلوح آشكار شدن دندانها در عبوسى است.
كلوح در اصل ظاهر شدن دندانهاست در وقت عبوسى (مانند سرهاى بريان شدۀ گوسفندان).
در مجمع فرموده: كلوح برگشتن دو لب است ببالا و پائين تا دندانها آشكار شود پس كالح اسم فاعل از آنست.

قاموس قرآن، جلد 6، صفحه 135

ظاهرا مراد از كالح، زشت‌منظرى است.

قاموس قرآن، جلد 6، صفحه 136

هو من اَلْكُلُوحِ‌ و هو الذي قصرت شفتاه عن أسنانه كما تقلص رءوس الغنم إذا شيطت بالنار.

مجمع البحرين، جلد 2، صفحه 408

قيل كٰالِحُونَ‌: عابسون.
و اَلْكُلُوحُ‌: تكشر في عبوس،
و منه كَلَحَ‌ الرجل كلوحا و كَلاَحاً.

مجمع البحرين، جلد 2، صفحه 408

مشتقات ریشۀ «کلح» در آیات قرآن:

[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۱۰۱ الى ۱۱۰]
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ (۱۰۴)
آتش چهره آنها را مى‌‏سوزاند، و آنان در آنجا ترش‏رويند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی