Our heart is a diamond that needs good cuts to shine.
Cutting a diamond refers to its alignment, proportions, and finish.
Human effort in good cutting gives the diamond a special brilliance.
The diamond’s ability to reflect and refract light is greatly enhanced when correctly cut and shaped.
Thus, a well-cut and brilliant diamond shines, while a poorly cut diamond may appear lifeless.
قلب ما الماسی است که برای درخشش، نیاز به برشهای خوب دارد.
برش الماس به تراز، تناسبات و پرداخت آن اشاره دارد.
تلاش انسان در تراش خوب، به الماس درخشندگی خاصی میبخشد.
توانایی الماس در انعکاس و شکست نور زمانی که به درستی برش داده شده و شکل داده شود بسیار افزایش مییابد.
بنابراین، یک الماس خوشتراش و درخشان میدرخشد،
در حالی که یک الماس ضعیف ممکن است بیجان به نظر برسد.
«سحل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«سَحَلَ الحديد»
+ «قذف»
سحل:
«سَحَلَ الحديد»
تراشکار : مَثَلی است برای ماموریت صاحبان نور!
تراشکاری ساحل!
ساحل نجات!
نور، قلب را به زیبایی تراش میدهد! فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ!
« فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ »
سمّي ساحل البحر لأنّ الماء يقشره
«بِالسَّاحِلِ» یعنی با یاد معالم ربانی صاحبان نور، «فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ» به قلب اهل یقین از دریای علم آل محمد ع القاء میشود!
+ آیه سیر: [و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا «الْيَمُّ» فیها قری ظاهرة «السَّاحِلِ»]
انگاری واسطه بهرهمند شدن ما از دریای علم آل محمد ع، قرای ظاهره است.
رابط علمی، نامهای زیادی دارد و هر اسمش به گونهای مفهوم نقش او را توصیف میکند تا ما ارزش و اهمیت حضور آنها را درک نماییم و این واژۀ «ساحل» می گوید وقتی به منِ ساحل زیبا و آرامبخش نگاه می کنی ، منو با چشم سر ببین و با چشم دل، نور خود را که به تو مفهوم نور الولایة را آموخت مد نظر داشته باش! همینطور که من رد پاهای روی ماسه ساحل را با آب دریا محو و عفو می کنم، یادآوری معالم ربانی صاحبان نور نیز در دل شرایط، قلب تو را از هر بخل و حسد و کینهای محو و عفو می نماید. همانطور که تراشکار به آهن شکل می دهد و از آن ابزاری سودمند می تراشد ، علوم ربانی نیز قلب ما را در دل شرایط تراشهای زیبا می دهد و نهایتا از این گوهر تراشیده زیبا، الماسی درخشان و منور به نور علم آل محمد ع تولید می کند و اینگونه نامهای زیبای مترادف نور، این هدیۀ مقدس را برای قلوب سالم بیدار، توصیف مینمایند.
کتاب لغت فقه اللغه: «كُلُّ ثوبٍ من قطنٍ أَبْيَضَ: فهو سَحْلٌ»
ساحل؛ نام زیبای معالم ربانی است!
ویژگیهای کلام تاثیر گذار صاحبان نور اینگونه است:
مثل اینکه یک آهن رو صیقل بدی و براده تشکیل بشه و صاف و براق بشه «سَحَلَ الحديد»!
انگاری کاری که باد با زمین میکنه یعنی خاکهای روی زمین رو می بره و یک ذره خاک روش نمی بینی «سحلت الرياح الأرض»!
به لباس سفید که مثل برف می درخشه هم عرب میگه سحل، انگاری ذره ای تیره گی در آن مشاهده نمیشه «السحل: الثوب الأبيض»
ساحل دریا زمینی است که به سبب اینکه مدام آب دریا آن را میشوید و می برد، یک ویژگی ممتاز و خاص داره و اون نرمی و لطافت اونه بطوریکه همه به ساحل که میرسن دلشون میخواد کفشاشونو در بیارن و با پاهای برهنه روی ساحل دریا راه برن و این کار بهشون آرامش میده و بعضی ها که درون شن و ماسه ساحل دریا خودشونو دفن می کنن! و آفتاب می گیرن.
اینها ویژگی کلام نورانی و معالم ربانی صاحبان نور است و این رفق آل محمد ع است که همه، چه بدانند و چه ندانند، از آن لذت می برند و مجاورت ساحل یعنی قلب صاحب نور با دریا یعنی آل محمد ع و این ارتباط، دائمی است و هرگز قطع نمی شود و اگر مثلا روزی این زمین هم از دریا فاصله بگیرد به سنگلاخی تبدیل می شود که دیگر با پوتین هم رویش راه بروی، زخمی می شوی اما این وجود دائم الاتصال، به علم آل محمد ع است که همه دوست دارند خودشان را در اولین فرصت تعطیلات و مرخصی پایان هفته، به این ساحل زیبا برسانند تا از نرمی و آرامش این زمین لذت ببرند و لذا ساحل هم نمادی زیبا و نامی زیبا برای معالم ربانی صاحبان نور است.
و هر چه به ساحل بیندیشی در عظمت نور معالم ربانی غرق می شوی و تو هنوز به خود دریا نرسیدهای. ببین زمینی که مجاور دریاست چه تغییری کرده؟! حالا در خود دریا و اعماق دریا چه نعمتهایی هست که ما خبر نداریم، الی ماشاء الله.
به لجام و دهنه اسب نیز که راکب با کشیدن اون به اسب هشدار میده هم عرب میگه «مسحلان» انگاری همون حکم و عقل و نامهای دیگر مترادف نور را دوباره و چند باره تکرار می کند و ویژگی زیبای کلام عرب را پایانی نیست!
به صدای تیز الاغ که مثل سوهان کشیدن بر آهن، گوشت تنت را میریزد (رعد) نیز سحل میگن: کلام تاثیر گذار صاحبان نور « المسحل للسان الخطيب، و الرجل الخطيب » گوشت از معصیت روئیده بر تنت را می ریزاند! « السَّحِيلُ و السُّحَالُ: نهيق الحمار » بارها گفتیم این آیه زیبا را که «ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا … » در مثل مناقشه نیست !!! درک مفهوم واژه از این مثال مهم است.
انگاری دریا مدام به زمین مجاور خود (ساحل) تازیانه «سحل» می زند و این هشدارهای دائمی است که اینگونه این زمین را ممتاز و نرم نموده است و قلبی که مدام مواظب و مراقب قبض و بسط خود که همان فهم و تفقه کلام ولی خداست مثالش همین ساحل دریاست که مدام گوش به زنگ هشدارها (انذار) از جانب مافوق است تا نرمی و لطافتش را حفظ کند.
به رطوبت در ماسههای ساحل هم فکر کن که این زمین، خشک نیست و دائم مرطوب به علم آل محمد ع است و این رطوبت ماسههای ساحل عامل حیات قلبه! بعضی وقتها هم فکر کن که داری صبح علی الطلوع تو ساحل قدم می زنی و هیچکس نیست و حال خوشی داری و یه دفعه می بینی دریا یه چیزی به ساحل آورده! میری میبینی یه چیزی داخل جعبه است! بازش که میکنی می بینی مفهوم واژه «ساحل» رو به تو عنایت کرده !!! الحمد لله الذی هدانا لهذا … هذا من فضل ربی …
عرب به جلادی که تازیانه می زند و حد جاری می کند نیز می گوید مسحل:
« المسحل: الجلّاد الّذي يقيم الحدود »
صاحبان نور نیز با زبان و کلام تاثیر گذارشان به همین نرمی و لطافت با رفق زیاد به قلب اهل یقین و اهل شک، تازیانههای نرم علمی میزنند تا آنها متنبّه شوند و اگر تازیانهها شدید باشد ساحلی نرم نخواهیم داشت که ساحلی صخره ای بوجود می آید که نرمی آن رفته و زبری آن مانده و اینجا دیگر نمیشود پای برهنه راه رفت!
پس صاحب نور می فهمد کلامش و گفتارش باید به نرمیِ حرکت آب دریا بر ساحل نرم ماسه ای باشد تا خشونت ایجاد نکند (ان النصیحة خشنة)، و این ویژگی مهارت صاحبان نور در رفق و مدارا با مخاطبین غیر قابل وصف است.
[قبض و بسط- جزر و مد] :
پس مَثَل قبض و بسط قلبی، مَثَل جزر و مد دریاست که خیلی لطیف صورت می گیرد و ماحصلش ساحلی نرم و لطیف و زیباست. انگاری قلب صاحب نور که به نور مافوق خودش، مثل ساحل دریا به دریا، وصل شده مدام قبض و بسط و جزر و مد کلام نور خود را درک می کند و این اشارات لطیف را متوجه شده و عمل می کند و روز به روز به نور قلبش می افزاید.
در توحید مفضل مطالب زیبا فراوان است:
قسمتی راجع به آب و دریا و ساحل آمده:
« … وَ فِي سَوَاحِلِهِ مَنَابِتُ الْعُودِ الْيَلَنْجُوجِ وَ ضُرُوبٍ مِنَ الطِّيبِ وَ الْعَقَاقِيرِ …
در ساحلهاى آن، انواع عودهاى خوشبو و عطرها [اى مستكننده] و داروهاى سودمند يافت مىشود.»
حالا هر کس میخواد از نسخه های شفابخش و داروهای ترکیبی صاحبان نور بهره مند بشه بیاد بریم کنار دریا! «ساحل» و کنار دریای اهل یقین، مجلس نورانی احادیث آل محمد ع است.
+ «نسخه ها»
« يَلَنْجُوجُ: عود البخور »
+ «لجّ»
« الْعَقَاقِيرُ : أخلاط الأدوية »
+ پوشه «عقر»
[جزر و مد – قبض و بسط – حجامت] :
… فَإِذَا أَرَدْتَ الْحِجَامَةَ فَلَا تَحْتَجِمْ إِلَّا لِاثْنَتَيْ عَشْرَةَ تَخْلُو مِنَ الْهِلَالِ إِلَى خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْهُ
فَإِنَّهُ أَصَحُّ لِبَدَنِكَ فَإِذَا نَقَصَ الشَّهْرُ فَلَا تَحْتَجِمْ إِلَّا أَنْ تَكُونَ مُضْطَرّاً إِلَى إِخْرَاجِ الدَّمِ
وَ ذَلِكَ أَنَّ الدَّمَ يَنْقُصُ فِي نُقْصَانِ الْهِلَالِ وَ يَزِيدُ فِي زِيَادَتِهِ
كسانى كه در سواحل درياها زندگى ميكنند ميدانند …. واقعا :
رابطه حجامت و جزر و مد دریا و قبض و بسط قلبی و فهمیدن کلام آل محمد ع با یادآوری معالم ربانی و رابطه ساحل و دریا و اینکه تاثیر جزر و مد دریا بر خشکی فقط بر روی زمین ساحل اثر گذار است و این اثرش را بر روی اهل یقین می بینی و اهل شک که یقین به معالم ربانی ندارند از جزر و مد دریا و قبض و بسط قلبی سر در نمی آورند و برایشان آشنا نیست اما کسانی که در سواحل دریا زندگی می کنند از پیر و جوان و کوچک و بزرگ مدام جزر و مد دریا را دیده اند و تجربه کرده اند و خوب درک می کنند که چه حالی است و این مثال زیبا برای فهم قبض و بسط قلبی است یعنی کسانی که به نور یاد معالم ربانی و ساحل نجات خود رسیده اند خوب جزر و مد قلبی خود و قبض و بسط آن را درک می کنند و اینها هستند که این مطالب به درد آنها می خورد و به درد غیر اهل یقین نمی خورد چون هنوز جزر و مد قلبشان را با یاد معالم ربانی تجربه و حس نکرده اند و چقدر این فهم قبض و بسط قلبی مهم است. و رابطه حجامت با این قبض و بسط حالا باید بیشتر فکر شود تا ببینیم قصه چیست؟! هر وقت که کلام تاثیر گذار صاحب نور رعشه بر اندامت انداخت حالا وقت حجامت و زدودن اعتقادات فاسد و باطل از دنیای قلبت است و این تاویل حجامت است که اگر کسی به این تاویل نرسد، انجام تنزیل حجامت به دردش نخواهد خورد.
+«حجامت – حجم»
[یونس – ساحل]:
یونس ع بعد از شکم ماهی دریا، به ساحل بحر، زیر سایه برگ کدو، پناهنده شد:
« فَلَفَظَتْهُ عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ »
« … فَأَمَرَ اللَّهُ الْمَلَكَ الْمُوَكَّلَ بِهِ- أَنْ يَرْفَعَ عَنْهُ الْعَذَابَ أَيَّامَ الدُّنْيَا، فَرَفَعَ عَنْهُ- فَلَمَّا رَأَى يُونُسُ ذَلِكَ فَنادى فِي الظُّلُماتِ: أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ- وَ أَمَرَ الْحُوتَ أَنْ تَلْفِظَهُ فَلَفَظَتْهُ عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ- وَ قَدْ ذَهَبَ جِلْدُهُ وَ لَحْمُهُ وَ أَنْبَتَ اللَّهُ عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ وَ هِيَ الدُّبَّاءُ فَأَظَلَّتْهُ مِنَ الشَّمْسِ فَشَكَرَ، ثُمَّ أَمَرَ اللَّهُ الشَّجَرَةَ- فَتَنَحَّتْ عَنْهُ وَ وَقَعَ الشَّمْسُ عَلَيْهِ فَجَزِعَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا يُونُسُ لِمَ لَمْ تَرْحَمْ مِائَةَ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ وَ أَنْتَ تَجْزَعُ مِنْ أَلَمِ سَاعَةٍ- فَقَالَ يَا رَبِّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ، فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بَدَنَهُ وَ رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ وَ آمَنُوا بِه»
[فرعون – ساحل] :
آب دریا فرعون را نیز پس از هلاکت و غرق شدن، به ساحل دریا انداخت تا عبرتی برای اهل عبرت باشد.
[سلیمان ع – ساحل] :
« وَ كَانَ سُلَيْمَانُ يَمُرُّ عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ يَبْكِي- وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ تَائِباً إِلَى اللَّهِ مِمَّا كَانَ مِنْهُ-
فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ أَرْبَعِينَ يَوْماً- مَرَّ بِصَيَّادٍ يَصِيدُ السَّمَكَ-
فَقَالَ لَهُ أُعِينُكَ عَلَى أَنْ تُعْطِيَنِي مِنَ السَّمَكِ شَيْئاً،
قَالَ نَعَمْ- فَأَعَانَهُ سُلَيْمَانُ فَلَمَّا اصْطَادَ دَفَعَ إِلَى سُلَيْمَانَ سَمَكَةً فَأَخَذَهَا فَشَقَّ بَطْنَهَا وَ ذَهَبَ يَغْسِلُهَا-
فَوَجَدَ الْخَاتَمَ فِي بَطْنِهَا، فَلَبِسَهُ فَخَرَّتْ عَلَيْهِ الشَّيَاطِينُ وَ الْجِنُّ- وَ الْإِنْسُ وَ الطَّيْرُ وَ الْوَحْشُ- وَ رَجَعَ إِلَى مَا كَانَ وَ طَلَبَ ذَلِكَ الشَّيْطَانَ وَ جُنُودَهُ الَّذِينَ كَانُوا مَعَهُ فَقَيَّدَهُمْ- وَ حَبَسَ بَعْضَهُمْ فِي جَوْفِ الْمَاءِ- وَ بَعْضَهُمْ فِي جَوْفِ الصَّخْرِ بِأَسَامِي اللَّهِ- فَهُمْ مَحْبُوسُونَ مُعَذَّبُونَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. »
[ساحل – ابر متراکم] :
علوم آل محمد ع بصورت متراکم (زیپ شده) در ساحل دریاست « عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ » و هر وقت اراده آل محمد ع تعلق بگیرد این ابر با باد به حرکت در می آید و در هر جمعی که صلاح بداند می بارد.
« و قوله:
وَ هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا أي يئسوا وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ
عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ
سُئِلَ عَنِ السَّحَابِ أَيْنَ يَكُونُ ؟
قَالَ : يَكُونُ عَلَى شَجَرٍ كَثِيفٍ عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ يَأْوِي إِلَيْهِ
فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُرْسِلَ أَرْسَلَ رِيحاً فَأَثَارَهُ وَ وَكَّلَ بِهِ مَلَائِكَةً يَضْرِبُونَهُ بِالْمَخَارِيقِ وَ هُوَ الْبَرْقُ فَيَرْتَفِعُ. »
اکثر بارشها در سرزمینهای کنار دریاست و چه سرسبزی خاصی دارد و اگر باد این ابرهای تشکیل شده در ساحل را به دوردستها ببرد آنجا نیز از نعمت بارش باران بهره مند خواهد شد و هر چه تدبر در این چرخه آب که همان علم آل محمد ع است بنمایی، باز هم کم است.
داستان تشکیل ابر و باد و رعد و برق و … همه و همه به داستان معالم ربانی بر می گردد.
[تولد صاحب نور – ساحل] :
این حدیث زیبا در اقرار به فضل معالم ربانی صاحبان نور و سرگذشت آنها که در ولادت ابراهیم ع و موسی ع و عیسی ع تکرار شده است. فرزند متولد شده با مادرش سخن می گوید …
« عَنِ الصَّادِقِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) قَالَ:
دَخَلَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ الْكِنْدِيُّ، وَ أَبُوذَرٍّ جُنْدَبٌ الْغِفَارِيُّ، وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ، وَ حُذَيْفَةُ بْنُ الْيَمَانِ، وَ أَبُو الْهَيْثَمِ مَالِكُ بْنُ التَّيِّهَانِ، وَ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ، وَ أَبُو الطُّفَيْلِ عَامِرٌ عَلَى النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فَجَلَسُوا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ الْحُزْنُ ظَاهِرٌ فِي وُجُوهِهِمْ
فَقَالُوا لَهُ فَدَيْنَاكَ بِالْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ يَا رَسُولَ اللَّهِ
إِنَّا نَسْمَعُ فِي أَخِيكَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) مَا يَحْزُنُنَا سَمَاعُهُ وَ إِنَّا نَسْتَأْذِنُكَ فِي الرَّدِّ عَلَيْهِمْ،
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): وَ مَا عَسَاهُمْ يَقُولُونَ فِي أَخِي عَلِيٍّ؟
فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ: أَيُّ فَضِيلَةٍ لَهُ فِي سَبْقِهِ إِلَى الْإِسْلَامِ، وَ إِنَّمَا أَدْرَكَهُ الْإِسْلَامُ طِفْلًا، وَ نَحْنُ يَحْزُنُنَا هَذَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): هَذَا يَحْزُنُكُمْ؟ قَالُوا: نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ،
فَقَالَ أَسْأَلُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ عَلِمْتُمْ مِنَ الْكُتُبِ الْأُولَى أَنَّ إِبْرَاهِيمَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) هَرَبَتْ بِهِ أُمُّهُ وَ هُوَ طِفْلٌ صَغِيرٌ مِنْ عَدُوِّ اللَّهِ وَ عَدُوِّهِ النُّمْرُودِ فِي عَهْدِهِ فَوَضَعَتْهُ أُمُّهُ بَيْنَ ثَلَاثِ أَشْجَارٍ شَاطِئَ نَهَرٍ يَدْفِقُ يُقَالُ لَهُ حَوْرَانُ وَ هُوَ بَيْنَ غُرُوبِ الشَّمْسِ وَ إِقْبَالِ اللَّيْلِ فَلَمَّا وَضَعَتْهُ أُمُّهُ وَ اسْتَقَرَّ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ فَقَامَ مِنْ تَحْتِهَا فَمَسَحَ رَأْسَهُ وَ وَجْهَهُ وَ سَائِرَ بَدَنِهِ وَ هُوَ يُكْثِرُ مِنَ الشَّهَادَةِ لِلَّهِ بِالْوَحْدَانِيَّةِ ثُمَّ أَخَذَ ثَوْباً فَاتَّشَحَ بِهِ وَ أُمُّهُ تَرَى مَا يَفْعَلُ فَرَعُبَتْ مِنْهُ رُعْباً شَدِيداً فَهَرْوَلَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهَا مَادّاً عَيْنَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَكَانَ مِنْهُ مَا قَالَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي وَ قِصَّةُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ إِلَى قَوْلِهِ: وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ
وَ عَلِمْتُمْ أَنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) كَانَ فِرْعَوْنُ فِي طَلَبِهِ يَبْقُرُ بُطُونَ النِّسَاءِ الْحَوَامِلِ وَ يَذْبَحُ الْأَطْفَالَ لِقَتْلِ مُوسَى (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَلَمَّا وَلَدَتْهُ أُمُّهُ أَوْحَى إِلَيْهَا أَنْ يَأْخُذُوهُ مِنْ تَحْتِهَا فَتَقْذِفَهُ وَ تُلْقِيَهِ فِي التَّابُوتِ وَ تَقْذِفَهُ فِي الْيَمِّ فَبَقِيَتْ حَيْرَانَةً حَتَّى كَلَّمَهَا مُوسَى وَ قَالَ لَهَا يَا أُمِّ اقْذِفِينِي فِي التَّابُوتِ فَقَالَتْ لَهُ هِيَ مِنْ كَلَامِهِ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ مِنَ الْغَرَقِ فَقَالَ لَهَا: لَا تَخَافِي إِنَّ اللَّهَ رَادِّي إِلَيْكِ فَفَعَلَتْ ذَلِكَ فَبَقِيَ التَّابُوتُ فِي الْيَمِّ إِلَى أَنْ أَلْقَاهُ إِلَى السَّاحِلِ وَ رُدَّ إِلَى أُمِّهِ وَ هُوَ بُرْهَةً لَا يَطْعَمُ طَعَاماً وَ لَا يَشْرَبُ شَرَاباً مَعْصُوماً وَ رُوِيَ أَنَّ الْمُدَّةَ كَانَتْ سَبْعِينَ يَوْماً وَ رُوِيَ أَنَّهَا كَانَتْ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي حَالِ طُفُولِيَّتِهِ: وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ … هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ الْآيَةَ.
وَ هَذَا عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) قَالَ اللَّهُ تَعَالَى:
فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا إِلَى آخِرِ الْآيَةِ.
فَكَلَّمَ أُمَّهُ وَقْتَ مَوْلِدِهِ فَقَالَ لَهَا:
فَكُلِي وَ اشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْناً فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا وَ قَالَ: فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا وَ بَرًّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا فَتَكَلَّمَ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فِي وَقْتِ وِلَادَتِهِ وَ أُعْطِيَ الْكِتَابَ وَ النُّبُوَّةَ وَ أُوصِيَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ فِي سَاعَةِ مَوْلِدِهِ وَ كَلَّمَهُ النَّاسُ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ
وَ قَدْ عَلِمْتُمْ جَمِيعاً خِلْقَتِي وَ أَنَّ عَلِيّاً مِنْ نُورِي وَ نُورِي وَ نُورُهُ نُورٌ وَاحِدٌ
وَ كُنَّا كَذَلِكَ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُمَجِّدُهُ وَ نُهَلِّلُهُ وَ نُكَبِّرُهُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْمَلَائِكَةَ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ الْهَوَاءَ ثُمَّ عَرَّشَ الْعَرْشَ وَ كَتَبَ أَسْمَاءَنَا بِالنُّورِ عَلَيْهِ ثُمَّ أَسْكَنَنَا صُلْبَ آدَمَ وَ لَمْ نَزَلْ نَنْتَقِلُ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فِي أَرْحَامِ النِّسَاءِ الصَّالِحَاتِ يُسْمَعُ تَسْبِيحُنَا فِي الظُّهُورِ وَ الْبُطُونِ فِي كُلِّ عَهْدٍ وَ عَصْرٍ وَ زَمَانٍ إِلَى أَبِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَإِنَّهُ كَانَ يَظْهَرُ نُوْرُنَا فِي بَلَجَاتِ وُجُوهِ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا حَتَّى ثَبَتَتْ أَسْمَاؤُنَا مَخْطُوطَةً بِالنُّورِ عَلَى جَبَهَاتِهِمْ.
فَلَمَّا افْتَرَقْنَا نِصْفَيْنِ: فِي عَبْدِ اللَّهِ نِصْفٌ، وَ فِي أَبِي طَالِبٍ عَمِّي نِصْفٌ كَانَ تَسْبِيحُنَا فِي ظُهُورِهِمَا، فَكَانَ عَمِّي وَ أَبِي إِذَا جَلَسَا فِي مَلَإٍ مِنَ النَّاسِ نَاجَى نُورِي مِنْ صُلْبِ أَبِي نُورَ عَلِيٍّ مِنْ صُلْبِ أَبِيهِ إِلَى أَنْ خَرَجْنَا مِنْ صُلْبَيْ أَبَوَيْنَا وَ بَطْنَيْ أُمَّيْنَا وَ لَقَدْ عَلِمَ جِبْرِيلُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فِي وَقْتِ وِلَادَةِ عَلِيٍّ وَ هُوَ يَقُولُ: هَذَا أَوَّلُ ظُهُورِ نُبُوَّتِكَ وَ إِعْلَانِ وَحْيِكَ وَ كَشْفِ رِسَالَتِكَ إِذْ أَيَّدَكَ اللَّهُ بِأَخِيكَ وَ وَزِيرِكَ وَ صِنْوِكَ وَ خَلِيفَتِكَ وَ مَنْ شَدَدْتُ بِهِ أَزْرَكَ وَ أَعْلَيْتُ بِهِ ذِكْرَكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقُمْتُ مُبَادِراً فَوَجَدْتُ فَاطِمَةَ ابْنَةَ أَسَدٍ أُمِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ قَدْ جَاءَهَا الْمَخَاضُ فَوَجَدْتُهَا بَيْنَ النِّسَاءِ وَ الْقَوَابِلُ مِنْ حَوْلِهَا فَقَالَ حَبِيبِي جَبْرَائِيلُ: سَجِّفْ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ النِّسَاءِ سِجَافاً، فَإِذَا وَضَعَتْ عَلِيّاً فَتَلَقَّهُ بِيَدِكَ الْيُمْنَى فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِي بِهِ وَ مَدَدْتُ يَدِيَ الْيُمْنَى نَحْوَ أُمِّهِ فَإِذَا بِعَلِيٍّ مَاثِلًا عَلَى يَدَيَّ وَاضِعاً يَدَهُ الْيُمْنَى فِي أُذُنِهِ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ بِالْحَنَفِيَّةِ وَ يَشْهَدُ بِوَحْدَانِيَّةِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ بِرِسَالَتِي.
ثُمَّ أَشَارَ إِلَيَّ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَقْرَأُ، قُلْتُ: اقْرَأْ وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَقَدِ ابْتَدَأَ بِالصُّحُفِ الَّتِي أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَى آدَمَ وَ ابْنِهِ شَيْثٍ فَتَلَاهَا مِنْ أَوَّلِ حَرْفٍ إِلَى آخِرِ حَرْفٍ حَتَّى لَوْ حَضَرَ شَيْثٌ لَأَقَرَّ بِأَنَّهُ أَقْرَأُ لَهَا مِنْهُ، ثُمَّ تَلَا صُحُفَ نُوحٍ حَتَّى لَوْ حَضَرَ نُوحٌ لَأَقَرَّ أَنَّهُ أَقْرَأُ لَهَا مِنْهُ، ثُمَّ تَلَا صُحُفَ إِبْرَاهِيمَ حَتَّى لَوْ حَضَرَ إِبْرَاهِيمُ لَأَقَرَّ أَنَّهُ أَقْرَأُ لَهَا مِنْهُ، ثُمَّ تَلَا زَبُورَ دَاوُدَ حَتَّى لَوْ حَضَرَ دَاوُدُ لَأَقَرَّ أَنَّهُ أَقْرَأُ لَهَا مِنْهُ، ثُمَّ تَلَا تَوْرَاةَ مُوسَى حَتَّى لَوْ حَضَرَ مُوسَى لَأَقَرَّ أَنَّهُ أَقْرَأُ لَهَا مِنْهُ، ثُمَّ قَرَأَ إِنْجِيلَ عِيسَى حَتَّى لَوْ حَضَرَ عِيسَى لَأَقَرَّ بِأَنَّهُ أَقْرَأُ لَهَا مِنْهُ، ثُمَّ خَاطَبَنِي وَ خَاطَبْتُهُ بِمَا يُخَاطَبُ بِهِ الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ عَادَ إِلَى طُفُولِيَّتِهِ.
وَ هَكَذَا سَبِيلُ الِاثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِهِ يَفْعَلُونَ فِي وِلَادَتِهِمْ مِثْلَهُ.
فَمَا ذَا تُحَدِّثُونَ وَ مَا ذَا عَلَيْكُمْ مِنْ قَوْلِ أَهْلِ الشَّكِّ وَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَفْضَلُ النَّبِيِّينَ، وَ وَصِيِّي عَلِيٌّ أَفْضَلُ الْوَصِيِّينَ، وَ أَنَّ أَبِي آدَمُ تَمَامُ اسْمِي وَ اسْمِ أَخِي عَلِيٍّ وَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَ ابْنَيَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ) مَكْتُوبَةٌ عَلَى سُرَادِقِ الْعَرْشِ بِالنُّورِ، مُنْذُ قَالَ آدَمُ: «إِلَهِي هَلْ خَلَقْتَ خَلْقاً قَبْلِي هُوَ أَكْرَمُ عَلَيْكَ مِنِّي» قَالَ يَا آدَمُ: «لَوْ لَا هَذِهِ الْأَسْمَاءُ مَا خَلَقْتُ سَمَاءً مَبْنِيَّةً وَ لَا أَرْضاً مَدْحِيَّةً وَ لَا مَلَكاً مُقَرَّباً وَ لَا نَبِيّاً مُرْسَلًا وَ لَا خَلَقْتُكَ يَا آدَمُ» فَقَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي بِحَقِّهِمْ إِلَّا غَفَرْتَ لِي خَطِيئَتِي. فَكُنَّا نَحْنُ الْكَلِمَاتِ الَّتِي تَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ، فَغَفَرَ لَهُ وَ قَالَ: أَبْشِرْ يَا آدَمُ فَإِنَّ هَذِهِ الْأَسْمَاءَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ وَ وُلْدِكَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ افْتَخَرَ عَلَى الْمَلَائِكَةِ بِنَا فَإِذَا كَانَ هَذَا مِنْ فَضْلِنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَ لَا يُعْطِي إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى شَيْئاً مِنَ الْفَضْلِ إِلَّا وَ يُعْطِيهِ بِنَا فَمَا ذَا يَضُرُّ بِنَا وَ يَحْزُنُكُمْ قَوْلُ أَهْلِ الْإِفْكِ وَ الْمُسْرِفِينَ.
فَقَامَ سَلْمَانُ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ عَلَى أَقْدَامِهِمْ وَ هُمْ يَقُولُونَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ الْفَائِزُونَ؟ قَالَ: نَعَمْ. أَنْتُمُ الْفَائِزُونَ، وَ اللَّهِ لَكُمْ خُلِقَتِ الْجَنَّةُ، وَ لِأَعْدَائِنَا وَ أَعْدَائِكُمْ خُلِقَتِ النَّارُ.. »
+ «داستان قرلی که در ساحل دریا زندگی می کند و تخم زیاد می گذارد.»
+ «قرلی»
[قصه ملاقات خضر ع و موسی ع در مجمع البحرین – ساحل ] :
« … فَلَمَّا انْتَهَى مُوسَى ع إِلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ فَلَقِيَ الْعَالِمَ فَاسْتَنْطَقَ بِمُوسَى لِيَصِلَ عِلْمَهُ وَ لَمْ يَحْسُدْهُ كَمَا حَسَدْتُمْ أَنْتُمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ أَنْكَرْتُمْ فَضْلَهُ … »
مشتقات ریشۀ «سحل» در آیات قرآن:
[سورة طه (۲۰): الآيات ۳۷ الى ۴۴]
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي (۳۹)
كه او را در صندوقچهاى بگذار، سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى، او را برگيرد. و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى.