the jealous person, with its fatal mistake, brings about a catastrophe!
Indeed, jealousy can be a destructive force.
It is often from insecurity and fear of losing wishes that are considered valuable for the jealous person.
When unchecked, jealousy can lead to misunderstandings, accusations, broken relationships, and sadly, false tragic rumors.
«فضح» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فُضِحَتِ النساءُ: إذا حكيت عنهن ما يدل على كثرة شهوتهن.»
«افْتَضَحَ الرَّجُلُ: آن مرد مفتضح و بديهاى او آشكار شد.»
+ «ننگ»
+ «رسوایی»
حسود با اشتباه مرگبار خودش چه افتضاحی ببار میاره! قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفي فَلا تَفْضَحُونِ!
+ «عیب یابی»
+ مفهوم «آشکار»
«افْتَضَحَ الرَّجُلُ: آن مرد مفتضح و بديهاى او آشكار شد.»
در واقع دانستن یک مطلب یا از کانال صحیح است یا از کانال غلط، اگر از راه درستش باشد که انشعاب صاحب نور است، خود او اول به شما درس کتمان اسرار دیگران و شفاعت حسنه نمودن را آموخته لذا هرگز، چه، چیزی را بدانی یا ندانی، اقدام به لو دادن این و آن نخواهی کرد و این را خلاف انجام وظیفه و عمل به نور ولایت میدانی.
اما اگر از راه غلطش باشد یعنی تکلمات جن و انس از بیرون و درون خبری دروغ برایت بیاورند «ذیع» با قلب سلیمت باید بفهمی که تاریک شدن قلب از نارضایتی مافوق تو نسبت به تو بخاطر گوش دادن و دل دادن به این مطلب و خبر دروغ است و وظیفه اینجا ابطال سحر ساحر یعنی زدن سوزن معالم ربانی به بادکنک پرباد تکلمات شیطان است تا در نهایت آبروی همه حفظ شود و «افتضاح» ببار نیاید. «فُضِحَتِ النساءُ»
[ضیف – عیب یابی – فضح] :
« قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفي فَلا تَفْضَحُونِ » :
صاحب نور میگه اینایی که به من اضافه میشن ، از من هستند و میهمان من هستند !
آل محمد ع بی عیب هستند اما کسانی که به آل محمد ع پناه میارن معیوبند !
لذا این درست نیست که عیب دوستان آل محمد ع رو ببینی که این کار انگاری یه جور برچسب عیب و نقص چسباندن به آل محمد ع است و فرایند نور ولایت اصلا همین [بی عیب + معیوب = بی عیب شدن معیوب] است [فرمول زندگی].
و این کار شیطان است که دست روی عیوب دوستان آل محمد ع بگذارد و عیب آنها را ببیند اما پیوند نورانی ولایت قلبی اونها رو نبیند لذا مادامیکه دست معیوب در دست بی عیب است کانه بی عیبی است که هیچکس حق ندارد او را معیوب ببیند و کدام معیوب است که دست در دست آل محمد ع سپرده باشد و عیبش با نور ولایت آنها برطرف نشده باشد.
… جناب لوط ع به اهل شک که قصد آبروریزی داشتند فرمود :
« قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفي فَلا تَفْضَحُونِ »
یعنی ای اهل شک که خیال بد نسبت به معالم ربانی و اهل یقین دارید آنطور که گمان کرده اید نیست شما مسحور تکلمات جن و انس درون و بیرون خود شده اید و دل به خبرهای دروغ دادهاید و گمراهی شما از این بابت است و علت اینکه شما مبادرت به آبروریزی دیگران می کنید [دست روی عیب اونها میذارید] بخاطر شک شما نسبت به صاحب نور است و اگر یقین داشتید مثل آن عده قلیلی که با نوح ماندند و گفتند ای نوح ع عزیز چه فرج برسد و چه نرسد تو نور ما هستی و معالم تو از منبع علم آل محمد ع است و آیات همه تایید حقانیت تو را می نمایند لذا هرگز با لو دادن و خبر دروغ دادن و تهمت و افتراء نسبت به اهل یقین و صاحبان نور اقدام به تجنّی ننموده و اینان اهل الفضل هستند.
اهل شک چون یقین به معالم ربانی نداشتند اینگونه افتضاحی ببار آوردند که اصلا فکرش را هم نمیشد کرد!
ریشه همه ناآرامی ها و تاریکی ها و افتضاح های ببار آمده در کل تاریخ به اهل شکی بر می گردد که با نور آشنا شدند و علم او را شنیدند اما به هدر دادند و یقین ننمودند که او همان حق است.
زن لوط ع نیز اذاعة نمود یعنی با دود به هوا بلند کردن خبر داد! و خبر دروغ داد و این خیلی مطلب جالبی است که تکلمات مثل همین دود با تاریک کردن قلب می خواهد رساننده خبر به قلب باشد لذا عاقل اهل یقین می گوید لعنت بر توی شیطان که با این خبرت، که دودش باید به چشم قلبم برود، چیزی را به من میگویی! معاذ الله! برو پی کارت مگه من احمقم که خبر نورانی نگاه یاد معالم ربانی را ول کنم و به خبر دودی و تاریک تو دل ببندم ؟!!!
« قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ » :
متاع علمی ما در دود و تاریکی مخفی نیست بلکه متاع علمی ما که با یاد معالم ربانی اخذ می شود مثل نور خورشید می درخشد.
اهل شک و اهل یقین هر دو دود تنور خانه لوط ع را که همسرش بپا کرده بود دیدند اما رفتارها کاملا متفاوت بود.
اهل شک آمدند تا از این خبر دروغ اما مطابق میل و هوای نفسشان لذت ببرند!
اما اهل یقین فهمیدند که شیطان انس و جن با خبری دروغین برای ایجاد ناآرامی در حال علامت دادن و خبر دادن اند لذا «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون» سریع قلبا با یاد معالم ربانی خود وارد مذاکره شدند «ذکر الله» و قطعا متاعی نورانی و بصیرتی دلگرم کننده از نور خود دریافت نموده اند که اصل خبر و قصه خبر دودی از کجا منشا می گیرد.
و بقول معروف اهل یقین با قبض و بسط قلب سلیم خود فورا تا تهش می خوانند که جریان چیست و مهم نیست که کل جریان را کامل بدانند بلکه وظیفه خود را از روی قبض و بسط و امر و نهی ولی خود در می یابند و بدان عمل می کنند و اینگونه راسخون در علم نامیده می شوند و نتیجه کار عین این است که همه چیز را می دانسته اند! اهل یقین هم دود را دیدند اما اقدام به آبروریزی برای صاحب نور و اهل یقین ننمودند اما اهل شک که ریگ در کفش داشتند منتظر علامت و خبر دروغین همسر لوط بودند تا سریع از آب گل آلود ماهی بگیرند و اهل شک تا دیدند هر بی ارزشی به صاحب نور انگ و تهمتی می زند بیکار ننشسته و با هر ابزاری که داشتند برای ضربه زدن به حسین ع به کربلا آمدند. این قصه خبر دودی برای اهل شک همیشه تکرار می شود و در این امتحان که شنیدن اینگونه اخبار پوچ و واهی و شایعات دروغین و غمانگیز است مردود شده و نشان می دهند که این آیه « تِلْكَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الْكافِرينَ » درست است. یعنی معارین عالم ذر علیرغم آشنایی با صاحبان نور و بدست آوردن این توفیق عظیم در دنیا باز هم در این امتحان مردود شدند. این اهل شک قلوبشان مهر ابطال خورده و از جمع اهل سعادت خارج شده اند و چون دنیا را بر آخرت و معصیت را بر معالم ربانی ترجیح داده اند، نام کافر زیبنده وجود پلیدشان است.
اهل یقین میهمانان عالم ربانی هستند « إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفي » و از ضیافت علمی او بهره مند می شوند اما این امر به اهل شک خوش نمی آید و آنها دوست ندارند که صاحب نور مجلس علمی داشته باشد و برای مخاطبین صحبت کند، لذا درب این خانه را میبندند « أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ » تا مدارس آیات، از شاگردان خالی شود «مدارس آیات قد خلت من تلاوة» و این همان اعتقاد یهود است که می خواهند دست خدا از اینکه برای اهل یقین مجلس علمی برگزار نماید بسته بماند و رابطه علمی اهل یقین با مافوق خود قطع شود «یریدون لیطفوا نور الله بافواههم» اما محال است یاد معالم ربانی از قلوب اهل یقین پاک شود. و این رابطه نورانی نامرئی اصلا برای اهل شک قابل درک و دسترسی نیست تا بتوانند آن را قطع نمایند. صاحب نور به اهل شک می گوید چرا نمی خواهید با علم من که حلال خداست قلب ناآرام خود را آرام نمایید، من برای همین به سوی شما آمده ام « هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ : این علوم آل محمد ع، اگه اهل انجام عمل صالح هستید!» اما چنان مستی کلام لیدرهای سوء در این قلوب بیمار شک آلود رخنه و نفوذ کرده که مست لایعقل گوش به فرمان و مطیع و متبع شیطان و هوای نفس خود هستند و کوری دل آنها بدجوری کار دستشون داده «لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ»!