دکتر محمد شعبانی راد

با حسادت، چیز با ارزشی گیرت نمیاد! ملک مصر! وَ نادى‏ فِرْعَوْنُ في‏ قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْرَ!

With envy, you gain nothing of value!

«مصر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«ناقة مَصُورٌ: مانع للّبن لا تسمح به، شترى كه نميگذارد شيرش دوشيده شود.»
«مَصَرَ الرجل الشاة: إذا حلبها بأطراف الأصابع الثلاث أو الإبهام أو السبابة فقط … يريد لا يكثر من أخذ لبنها.»
اگه رو به دنیا باشی، (حبّ دنیا)، این دنیا اجازه نمیده که اونو بدوشی و ازش لذت ببری و استفاده کنی، دنیا سراب و سایه‌ای است که باید به این سایه پشت کنی تا بدنبال تو بیاید، وگرنه اگه دنبالش بری ازت دور میشه و دستت بهش نمیرسه که اونو بدوشی و این معنای زیبای واژۀ مصر است برای تفهیم دنیا و حب دنیا و کلام لیدرهای سوء و اهل حسادت و شیطان که تلاش میکنن حب دنیا رو در قلبها پر رنگ کنن و مخاطبین خاص خودشونو سرگرم این تمناهای پوچ بی ارزش کنن تا وقت بگذره و فرصت تموم بشه و این افراد نتونن با فهم نور ولایت، حسادتشونو درناژ کنن و عامل به نورشون بشن و تولید عمل صالح کنن. واژۀ مصر به زیبایی به ما یاد میده که دنیا مثل همون شتری است که نمیذاره شیرشو بدوشن! در آیات زیبای قرآن که این واژه اومده، حالا اون آیات رو با دقت بخونیم ببینیم چقدر این معنایی که گفته شد با توضیحی که راجع به این آیات میگوییم، زیبایی مطالب آیات قرآن رو چندین برابر میکنه.
در آیۀ: «وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)»
عبارت «
اهْبِطُوا مِصْراً» اینه که خداوند اهل حسادتی که قدر نورشونو ندونستن رو مخاطب قرار میده و میگه حالا که چیز با ارزش رو با چیز بی ارزش عوض کردین، بروید دنبال دنیایی که هیچوقت نمیذاره دستتون به شیرش و پستانش برسه!
در آیۀ: «
وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ (87)»
شرط اقامت در دنیا رو داشتن قبلۀ نورانی معرفی میکنه تا سراب تمناها گولت نزنه و اگه با این شرط در دنیا اقامت کنی، بهت بشارت خلود در بهشت داده میشه.
در آیۀ: «
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي‏ مَثْواهُ عَسى‏ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (21)
اشاره به این موضوع مهم داره که خدای مهربان، در همین دنیای فانی بی ارزش، گزینۀ با ارزش و بقیت الله خودشو آشکار میکنه به شرط اینکه بفهمی و قدرشو بدونی «اکرمی مثواه». یوسف ع رو در همین دنیا «مصر» عده ای ملاقات میکنن و میبیننش و کلامشو میشنون اما اکثرا بی معرفتن و اونو به بهایی ناچیز میفروشن و قدرشو نمیدونن و خدا با این عده با رو کردن یوسف زیبای خودش (+ «ذبح»)، اتمام حجت میکنه.
در آیۀ: «
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى‏ يُوسُفَ آوى‏ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ (99)»
این نور است که به مخاطب اجازه میدهد که در همین دنیای بی ارزش، که نمیذاره شیرشو بدوشی، با امنیت و آرامش زندگی کنی و خود دنیا، بدنبالت راه می افته و میگه شیرمو بدوش! به شرط اینکه رو به نور یوسف علیه السلام باشی و اون حدیث زیبای سلسلة الذهب امام رضا علیه السلام در نیشابور که ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی بشرطها و شروطها و انا من شروطها، یعنی نور ولایت در این دنیای وانفسا، حصن محکمی است که از همۀ بلیّات در امان باشی به شرط اینکه معرفت به نورت داشته باشی. امام رضا علیه السلام فرمودند که اگه به زیارت من میآیید به شرط اینکه معرفت به حق من داشته باشید از ثواب زیارت بهره‌مند خواهید شد.
در آیۀ: «
وَ نادى‏ فِرْعَوْنُ في‏ قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي‏ أَ فَلا تُبْصِرُونَ (51)» این لیدر سوء داره به صراحت عنوان میکنه که هر کی دنیا رو میخواد و بدنبال تمناهاشه باید فالوئر من باشه تا براش تایید کنم و البته دروغ میگه مثل شیطان که دروغگوی بزرگی است چون دنیا بدون نور ولایت سرابی بیش نیست ولی نفس حسود و شیطان بدنبال تسویل هستند تا بالاخره شخص رو متقاعد کنند که بدون نور بروند به سراغ دنیا و این آیه اشاره زیبایی داره به اینکه ملک مصر بخاطر امری که خدای مهربان میداند (اصول و اسرار)به لیدر سوئی همچون فرعون واگذار شده تا دست اهل تمنا رو که چاپلوسانه خودشونو به نور میچسبونن اما قلبا نورشونو دوست ندارند، دستشون رو بشه که میرن به سمت فرعون و طاغوت تا تمناهای اونا رو تایید کنه.
چقدر واژۀ مصر زیباست و این مطالب مهم و زیبا رو از این آیات به ما یاد میده.

با حسادت، چیز با ارزشی گیرت نمیاد! ملک مصر!
وَ نادى‏ فِرْعَوْنُ في‏ قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْرَ!
[مصر – ملک و ملکوت]:
[مصر – ملک محدود و ملکوت نامحدود]:
مفهوم محدودیت در این واژه بسیار مهم وزیباست!
تمامی نعمتهای دنیایی دارای ویژگی محدودیت هستند، لذا بی‌ارزش بودن آنها به همین خاطر است یعنی چیزی که جاودانه نیست ارزش اینکه چشمت دنبالش باشه رو نداره! در همین دنیای بی‌ارزش، گزینه‌ای با ارزش و اخروی و بهشتی و ابدی، خدای مهربان، سر راه بعضی‌ها قرار میده «لقط» که اگه قدرشو بدونن «أَكْرِمي‏ مَثْواهُ» از مکان محدود «ملک»، میتونن مکان نامحدود «ملکوت» رو با قلبشون حس کنن! قلب ما شاهکار خلقت است که توانایی فهم کلام خدا یعنی قبض و بسط نور او را دارد و اینگونه خداوند نور ولایت خود را که همانا ولایت محمد و آل محمد ع بر ماست را به سبب نور معرفت برای قلوب، متجلّی می‌کند و آنها را هدایت نموده و راه و روش خوب زندگی کردن را به آنها تعلیم می‌دهد و این تعلیم، همان تعلیم نور ولایت است.
واژه مصر در آیات قرآن با معنا و مفهوم «دنیا» اگر دقت شود، معانی و مفاهیم با ارزشی را میشه استنباط نمود:
وقتی امر میشه «اهْبِطُوا مِصْراً» منظور اینه حالا که قدر نور ولایت رو ندونستید و گناه رو با معصیت عوض کردید «أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ»، برای دوران محدود بدرد نخوری، بروید و با معاصی خوشگذرانی کنید چرا که چشم شما بدنبال همین گزینه‌های بی‌ارزش است.
لذا در این آیه زیبا می‌بینیم مصر همان ادنی است! یعنی دنیا!
« وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها
قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً
فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61) »
اینجا هم اشاره داره که اهل یقین و صاحبان نور هم برای دوران محدودی در مصر دنیا اقامت می‌گزینند اما قلبشان از قبله نور ولایت با اقامه صلات، اخذ نور می‌کند، کانه در دنیایند اما دستشان در دست آخرت است! قلب آنها «مشرفون علی الآخرة» است:
«وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً
وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ (87) »
این نشون میده هر کسی در دنیا چشمش به معالم ربانی صاحبان نور افتاد، اونو میخواد، اما متاسفانه به بهای ناچیزی از دستش میده! باید قلب در ملکوت وصل به نور یاد معالم ربانی باشه تا بتونه ضمن ارج نهادن به نور ولایت، مدام از این نور هدایت بهره‌مند بشه و راهشو در هزارتوی آیات پیدا کنه!
« وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي‏ مَثْواهُ عَسى‏ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (21) »
این هم یعنی دخول در دنیای محدود «ادْخُلُوا مِصْرَ»، با استعمال اندیشه نامحدودِ «ان شاء الله»، ایجاد امنیت خواهد نمود، ان شاء الله تعالی!
چون اول در حصن امن نور ولایت علمی صاحبان نور خود داخل شده‌اند: «فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى‏ يُوسُفَ» خیلی معانی، قشنگ و زیباست: « فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى‏ يُوسُفَ آوى‏ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ (99)
مدعیان ربوبیت (لیدرهای سوء) خواهان ملک محدود‌اند و یقین به ملکوت نامحدود ندارند!
« وَ نادى‏ فِرْعَوْنُ في‏ قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي‏ أَ فَلا تُبْصِرُونَ (51) »

[دنیای گران – آخرت ارزان]:
معذلک همه دنبال خرید جنس گران و نخواستن جنس ارزان و رایگان هستند!
اللَّهُمَّ اسْقِنَا سَقْياً … تُرْخِصُ بِهِ الْأَسْعَارَ فِي جَمِيعِ الْأَمْصَارِ
بار خدايا ما را آب ده، آبي كه از آن … نرخها را در همه شهرها ارزان كنى!
دنیا همه‌اش گرونه! ارزش خریدنشو نداره!
با نور ولایت همه چیز ارزان و با ارزش و قابل خرید است!
هر گزینه دنیایی که نور ولایت را به همراه داشته باشه ارزشِ خرید و ارزشِ داشتن دارد!
و هر گزینه‌ای که با نور ولایت روشن نشده باشد چنان کالای بی‌ارزش و گرانی است که حیف است برای آن وقت بگذاری و فکر خریدش را بنمایی! ارزش خریدن و حتی فکر خریدن را هم ندارد!
هر کالای دنیایی را به هر قیمتی که بخری کلاه سرت رفته و ارزششو نداشته!
الا اینکه به سبب نور ولایت مامور خرید آن شده باشی!
کالای دنیا اینقدر بی‌ارزشه که هر چقدر براش، حتی اگه پول کمی هم بدهی، باز هم باختی!
اما کالای نور ولایت اینقدر ارزششو داره که اگه هر چی هم داری بدی بازم بُردی!
… با نور ولایت همه چیز با ارزش و ضمنا در دسترس و نزدیک می شود و اینجا حالا باید تلاش برای بدست آوردن این چیزهای با ارزش نمود تا دست پر به سرای جاوید رهسپار شد ان شاء الله تعالی. این فراز از دعای زیبای صحیفه سجادیه به ما می فهمونه در همین دنیای محدود بی‌ارزش گران، اگه قلبت با نور ولایت آبیاری و روشن بشه، دیگه چیزی برای تو گران و غیر قابل دسترس نیست که همۀ گرانها خودشونو برای تو ارزون میکنن تا تو بدستشون بیاری! الکرمة! پس چشم ما باید بدنبال نور ولایتی باشه که عامل ارزانی چیزهاست! عامل نزدیک شدن نعمتهای با ارزش است! عامل دور شدن نعمتهای بی‌ارزش است! عامل پاکی دنیای قلبی است که داره خودشو آماده می کنه برای رفتن از این دنیا به دنیایی دیگر! انگاری باز هم یه زایمان دیگه در پیش داریم! «delivery».
قراره باز از این مکان به مکان دیگه‌ای تحویل داده شویم!
اما این دوران دنیا، فرصتی برای خارج نمودن عیوب حسد و بخل از درون قلب با کمک نور ولایت آل محمد ع است، ان شاء الله تعالی.

الصحيفة السجادية ؛ ص90
(19) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ، عَلَيْهِ السَّلَامُ عِنْدَ الِاسْتِسْقَاءِ بَعْدَ الْجَدْبِ:)
دعاى نوزدهم از دعاهاى امام عليه السّلام است هنگام درخواست باران پس از خشكسالى‏
 (استسقاء «باران خواستن از خداى تعالى»
(1) اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَيْثَ، وَ انْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِغَيْثِكَ الْمُغْدِقِ مِنَ السَّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِكَ الْمُونِقِ فِي جَمِيعِ الْآفَاقِ.
[1 بار خدايا ما را بباران سيراب گردان، و رحمتت را بباران فراوان از ابرى كه براى رويانيدن گياه زيبا در اطراف زمينت روان است بر ما بگستران-]
(2) وَ امْنُنْ عَلَى عِبَادِكَ بِإِينَاعِ الثَّمَرَةِ، وَ أَحْيِ بِلَادَكَ بِبُلُوغِ الزَّهَرَةِ، وَ أَشْهِدْ مَلَائِكَتَكَ الْكِرَامَ السَّفَرَةَ بِسَقْيٍ مِنْكَ نَافِعٍ، دَائِمٍ غُزْرُهُ، وَاسِعٍ دِرَرُهُ، وَابِلٍ سَرِيعٍ عَاجِلٍ.
[2 و با رسيده شدن ميوه بر بندگانت احسان فرما، و با شكفته شدن شكوفه و گل و گياه شهرهايت را زنده نما، و فرشتگانت را كه بزرگوار و نويسنده (يا سفراء و فرستادگان) اند آماده ساز بآب رساندن سودمند از جانب خود كه فراوانى همواره و باريدن بسيار داشته (همه جا را فراگيرد) سخت و تند و شتابان باشد-]
+ ملاقات با «ملک موکل»
ملک موکل، سفیر نور علوم ربانی برای قلوب اهل یقین است:
« مَلَائِكَتَكَ الْكِرَامَ السَّفَرَةَ »
+ «سفر»

(3) تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ، وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ وَ تُخْرِجُ بِهِ مَا هُوَ آتٍ، وَ تُوَسِّعُ بِهِ فِي الْأَقْوَاتِ، سَحَاباً مُتَرَاكِماً هَنِيئاً مَرِيئاً طَبَقاً مُجَلْجَلًا، غَيْرَ مُلِثٍّ وَدْقُهُ، وَ لَا خُلَّبٍ بَرْقُهُ.
[3 كه بآن آنچه را مرده است‏ زنده (سبز و خرّم) نمائى، و آنچه از دست رفته باز گردانى، و آنچه آمدنى است بيرون آرى، و بآن روزيها را فراخى داده بيافزائى، ابرى (از تو ميخواهم) كه رويهم انباشته و با خوشى و گوارا و فرا گيرنده بوده صداى رعد از آن شنيده شود، و بارانش هميشه (كه گياهها را تباه و ساختمانها را ويران گرداند) و برقش فريب دهنده (بى باران) نباشد-]
(4) اللَّهُمَّ اسْقِنَا غَيْثاً مُغِيثاً مَرِيعاً مُمْرِعاً عَرِيضاً وَاسِعاً غَزِيراً، تَرُدُّ بِهِ النَّهِيضَ، وَ تَجْبُرُ بِهِ الْمَهِيضَ
[4 بار خدايا ما را سيراب كن از بارانى كه بر طرف كننده خشكسالى، روياننده گياه، پهن و فراخ و بسيار باشد كه بوسيله آن، گياه ايستاده (سبز و خرّم سالهاى پيش) را بازگردانى، و گياه شكسته (پژمرده) را درست (سربلند) نمائى-]
(5) اللَّهُمَّ اسْقِنَا سَقْياً تُسِيلُ مِنْهُ الظِّرَابَ، وَ تَمْلَأُ مِنْهُ الْجِبَابَ، وَ تُفَجِّرُ بِهِ الْأَنْهَارَ، وَ تُنْبِتُ بِهِ الْأَشْجَارَ، وَ تُرْخِصُ بِهِ الْأَسْعَارَ فِي جَمِيعِ الْأَمْصَارِ، وَ تَنْعَشُ بِهِ الْبَهَائِمَ وَ الْخَلْقَ، وَ تُكْمِلُ لَنَا بِهِ طَيِّبَاتِ الرِّزْقِ، و تُنْبِتُ لَنَا بِهِ الزَّرْعَ وَ تُدِرُّ بِهِ الضَّرْعَ وَ تَزِيدُنَا بِهِ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِنَا.
[5 بار خدايا ما را آب ده آبيكه از آن تل‏ها روان سازى، و چاهها را پر گردانى، و جويها را جارى نمائى، و درختها را برويانى، و نرخها را در همه شهرها ارزان كنى، و چهارپايان و آفريدگان را بنشاط و شادمانى آورى، و روزيهاى پاكيزه را براى ما بكمال برسانى، و كشت را برويانى، و پستان چهارپايان را پر شير سازى، و توانائى بر توانائى ما بيافزائى-]
(6) اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ ظِلَّهُ عَلَيْنَا سَمُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ بَرْدَهُ عَلَيْنَا حُسُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ صَوْبَهُ عَلَيْنَا رُجُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ مَاءَهُ عَلَيْنَا أُجَاجاً.
[6 بار خدايا سايه آن ابر را بر ما باد گرم و سرديش را شوم و باريدنش را عذاب و آبش را شور مگردان-]
(7) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنَا مِنْ بَرَكَاتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ.
[7 بار خدايا بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و ما را از بركات آسمان‏ها و زمين (خير و نيكيهاى آنها) روزى عطا فرما، زيرا تو بر هر چيز توانائى.-]

مشتقات ریشۀ «مصر» در آیات قرآن:

وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)
وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ (87)
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي‏ مَثْواهُ عَسى‏ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (21)
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى‏ يُوسُفَ آوى‏ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ (99)
وَ نادى‏ فِرْعَوْنُ في‏ قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي‏ أَ فَلا تُبْصِرُونَ (51)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی