تمنا : دوست دارم برای بعضی از امورات آشپزی از خواهرم که خیلی این کارو خوب یاد داره کمک بگیرم و بیاد با هم درست کنیم
تقدیر : همسر میگه خودت یاد بگیر و درست کن و اون بنده خدا رو اذیت نکن
👈 چند وقت پیش برای یه مناسبتی باید حلوا درست میکردم و میبردم و چون خیلی مهم بود، به خواهرم گفتم بیاد با هم درست کنیم و اومدن دو سه ساعتی پیشمون بودن و رفتن. گذشت تا امروز که من درگیر یه کار مهمی بودم تو خونه، که همسر بهم گفتن میخوای حلوا درست کنم؟ منم خیلی خوشحال شدم و گفتم ممنونممم.
همسر گفتن پس بیا وسایلشو اماده کن. من که فکر میکردم الان خودشون قراره درست کنن 😅 و منم به کارم برسم یه کمی تاریک شدم و حالم گرفته شد.
کلام شیطان : اینکه دیگه وسایلو تو اماده کن و بذار و… که دیگه انگار خودت داری درست میکنی، از اون کار مهمت هم که موندی، چه کاریه خب …
کلام فرشته مهربان : اشکالی نداره چیزی نگو، اخم نکن، ناراحت نباش
ولی من حسابی ناراحت و درهم بودم،
همسر : حلوا درست کردن که کاری نداره، یاد بگیر که دیگه خودت درست کنی و اونجا بود که دیگه خیلیییی بهم ریختم و فقط کلام شیطان رو میشنیدم …
کلام شیطان :خب پس نمیخواست حلوا درست کنه، هدفش این بود که بهت بفهمونه که حلوا پختن اصلا کاری نداره و تو نمیتونی این کارو انجام بدی، نباید دیگه بگی خواهرت بیاد حلوا بپزه و … همسر هنوز از اینکه اونشب خواهر اومد حلوا پخت انگار یه جوریه، حتما دوست نداره بیاد واسه اینکه کمکت کنه و … ، این کارم داره میکنه که دیگه نگی خواهرت بیاد واسه اینکار و …
خلاصه شیطون میگفت و منم گوش میکردم و نشستم حسابی پای مذاکره با شیطان و با حال خیلی بد کنار همسر در آشپزخانه بودم و خیلی حال قلبیم بد و تاریک بود. و رفتم تو اتاق پسرم با همون حال تاریک با فرزندم هم برخورد مناسبی نکردم و بد باهاش صحبت کردم.
فرشته مهربان: چیکار داری میکنی، چرا اینطوری با این بچه صحبت کردی؟ 🤨 و همونجا از پسرم عذر خواهی کردم و به پسرم گفتم ببخشید درگیر ورکلایفم😔 قلبم تاریکه، حرفام و برخوردم باهات درست نبود، ببخشید مامان جون … یه کمی سبکتر شدم، انگار همین عذرخواهی روزنهای از نور بود که میتونستم دوباره بشنوم و بفهمم کلام فرشته جانم رو: برو پیش همسر و ازش عذرخواهی کن، چقد تو گند دماغی دختر 😅🤣، همسر میخواست بهت محبت کنه، دوست داره این کارو یاد بگیرین تا هر موقع نیاز شد خودت بتونی رفع و رجوع کنی؟ این دیگه ناراحتی و باد کردن نداره که،
شیطون همینو میخواد که سر یه مساله با هم به اختلاف بخورین و وارد بشه و نور بره و تاریکی جاشو بگیره، و منتظر کوچیکترین فرصته که اختلافافکنی کنه (دو بهم زنی = نزغ شیطان) پس حواستو جمع کن دخترم، تویی و سفر انفرادی با نور، با بقیه کاری نداشته باش، رفتار درست یا غلط، حرف بجا یا نابجای دیگران اصلا نباید حواس تو رو پرت کنه، حواست به ماموریتت باشه 👈مهربانی مهربانی مهربانی، حواست باشه سوال از این نیست که به تقدیر امروزت راضی بودی یا نه؟ سوال اینه که چقدر امروز مهربانی کردی؟ و …
رفتم کنار همسرم و بهش گفتم معذرت میخوام عزیزم میتونستم برخورد بهتری داشته باشم. ولی خب وقتی پشت به نور بودم اصلا متوجه خوبیها نمیشدم و نسبت به همه چیز و همه سو ظن داشتم، متوجه کلام فرشته مهربانم نبودم و … ازت معذرت میخوام
🥰فرشته نازنینم، نور محبوبم، چقدر به وجودت وابسته شدم و باهات اُخت شدم، بدون تو انگار گمشدهای دارم، چقدر با وجودت، و با حضورت و با کلام پر مِهرت، زندگی برایمان شیرین شده است …