توضيحات: برای یهسری کارها به هنرستان مراجعه کردم. معاون آموزشی با دیدن من خطاب به معاون فنی با کنایه گفت: ” برگههای بچههای شهریور آقای فلانی رو چیکار کنیم!؟ خودش نیست تصحیح کنه!؟ ” اون نفر هم گفت : ” خوب بدین به آقای شعبانی که هستن زحمت تصحیحش رو بکشن” معاون آموزشی هم من رو در عمل انجام شده گذاشت و گفت : بیارم مهندس!؟ من هم فقط خندیدم! و بلافاصله رفت برگههارو آورد. (تاریکی قلبم شروع شد)
تمنا: همکارانم زرنگ بازی نکنن
تقدیر: همکاران بعضاً پررو…
کلام شیطان:
– هنوز من قبول نکردم که! چرا رفت آورد!؟
– خوب میخوان برگهها رو به من بدن چرا با کنایه و غيرمستقيم حرف میزنن!؟
– انگار از قبل برای همکارای آموزشی نقشه میکشن!
– من رو ساده گیر آوردن!؟
– بگو من وقت ندارم!
– بگو بهتون قول نمیدم. شاید دیر تصحیح کنم!
خلاصه به حرف شيطان گوش کردم و ناامنی رو منتقل کردم… ❌
کلام فرشته مهربان:
🌞 بیشتر بچهها خرداد قبول میشن. این مردودی ها زیاد نیستن
🌞 پنج تا برگه چیزی نیست …
🌞 مهربانی کن!
🌞 برگهها رو بگیر
✅
حسین علیه السلام برای اینکه دست شیطان رو برای ما رو کنه از جونش گذشت. بعد من به خاطر پنج تا برگه نمیخواستم از تمنام بگذرم 😔😢
من هم انگار خرداد مردود شدم ولی امیدوارم شهریور قبول شده باشم😢
حسین جان شرمندهام. منو ببخش. همین ورکلایف های کوچیک رو از ما قبول کن آقا جان … ❤️
باشد که اولین دور برگردان نورانی دور بزنیم. انشاالله تعالی 🙏❤️