نظافت منزل

امروز … خانم برای کمک در نظافت منزل به خانه ما آمد …
از همون لحظه ی اول که ایشون اومدن مجاهده بین دو کلام شروع شد …
فرشته ی مهربان مدام منو به مهربانی کردن دعوت میکرد و من هم تمام تلاشمو میکردم که دومی نورم باشم و هر چی امر می‌کنه اطاعت کنم،
فرشته می‌گفت : بنده ی خدا خونش دوره، حتما صبح زود راه افتاده، حتما صبحانه هم نخورده، براشون صبحانه آماده کن تا انرژی داشته باشن کمکت کنن، … منم گفتم چشم و اطاعت امر کردم … کنارش نشستم و با هم صبحانه خوردیم … لبخند فرشته مهربان همون تأییدیه بود که لازمش داشتم . ✅
شیطان هم که با پشتکار فراوان تلاش میکرد هر جوری شده نیششو بزنه … می‌گفت از جلو در، دمپایی بزار پاش کنه، شاید که پاهاش کثیف باشه … حواست باشه لیوانشو بزار کنار، توی همون لیوان براش دوباره چای و آب بریزی، قاطی لیوانای دیگه نشه یه وقت … می‌گفت عهههههه چرا رفتی کنارش نشستی باهاش صبحانه میخوری؟! چه صمیمی؟! با این کارا اینها پرو میشن، سواستفاده میکنن … حالا یه بشقاب پنیر بزار کافیه دیگه … باز تخم مرغ چیه؟! چای شیرین چیه؟! بزار بره زود کارها رو انجام بده …
خلاصه رو به نور فرشته ی مهربان الحمدلله خطا نزدیم و نور لبخند تمثال نورانی فرشته برای مهربانی کردن با تمام توان و امکانات همراهیم میکرد …
… خانم گفت اول سرویس‌ها را می‌شورم. گفتم ایرادی نداره، ایشون رفتن حمام را نظافت کنن،
فرشته مهربان گفت : شما برو دستشویی رو بشور هم کمک کرده باشی و هم به شخصیت ایشون احترام گذاشته باشی … ✅
شیطون می‌گفت : پس برای چی گفتی بیاد؟ خودت هم میخوای کار کنی؟!
منم که مد نظرم مهربانی کردن بود و نور لبخند فرشته جان … اطعنا✅
کار من زودتر تمام شد، فرشته گفت برو براشون یه لیوان شربت بیار، هوا گرمه … چشششششششم✅
وقتی لیوان شربت دستشون دادم، لبخندی به من زدن و از ته دل گفتن: خدا مادرتونو بیامرزه … دستتون درد نکنه … هوا واقعا گرمه …
ومن 🥹
تمام کارها خیلی سریع انجام شد، و من بهترین غذایی که میپزم رو براشون آماده کردم.
پسرم که این صحنه‌ها رو دیده بود و متوجه این شده بود که ایشون یک خانم عزیز برای من هستن، وقتی میخواستم زودتر برای بچه‌ها غذا بکشم با اینکه گرسنه بود گفت میشه مامان من با … خانم ناهار بخورم؟ من گفتم بله که میشه، خیلی هم عالی … ، جالب بود که برای رو کم کنی شیطان که به عناوین مختلف میخواست منو آلوده ی عیب وسواس کنه خورش تو یه بشقاب مشترک کشیدم برای خودمون و ایشون و دقیقا کنارش نشستیم و با هم ناهار خوردیم، شاید باورکردنی نباشه اگر بخوام حس قلبیمو نسبت بهشون بگم … ذره‌ای حس و حال بد و تاریک نداشتم که انگار مادرم کنارم نشسته بود … خود خودش😔 همون مهربونی، همون صمیمیت … همون سادگی … همون لبخند واقعی … بی‌غل‌وغش …
تمام مدت سعی میکردیم احترامشونو در حد بالا نگه داریم انگار مادرم اومده بود به من کمک کنه … فرشته این حسو توی قلبم انداخته بود و هر چی می‌گفت من میگفتم چشم باشه …
و اون حال خوش درون قلبم خود بهشت بود …
چقدر توصیه‌های نورانی فرشته مهربان در ساختن این بهشت در قلب مؤثره …
👈دنیای بدون حسد چقدر زیباست.👉
و این بهشت در دنیای قلب ما با اطاعت از اوامر نورانی یعنی همان (مآب) بازگشتگاهی که در آخرت برای خودمان می‌سازیم، یعنی خلود در بهشت جاویدان … انشالله …
اینکه میگن بهشت و جهنم توی همین دنیاست، تأویلا همینه …
فهم قبض وبسط در دنیای قلب، سمعنا و اطعنا، علم آنلاین نور ولایته که همون بهشت جاویدانه انشالله …
و بر عکسش سمعنا و عصینا، کمینگاه شیطان و خلود در آتش سوزان ابدی جهنم از پیش فرستاده شده …
امروز حضور … خانم در منزل ما یک مأموریت و امتحان ویژه بود برای من و بچه‌هام … چقدر مهمان عزیزی که مسبب تولید نور اعمال صالح و نور مهربانی در قلب‌های ما شد …
الهی شکر که حال دلم خیلی خوبه الان و نور لبخند فرشته ی مهربان گوشه ی قلبم همراهمه … ممنونم از مقدرکننده‌ی تقدیرات …
لیله قدر
ممنونم از همراهی همیشگی فرشته مهربان و توصیه های نورانیش …
ممنونم از … خانم که امروز مامور امتحان من بود
در نهایت ممنون از خدای مهربان که خالق همۀ مهربانی‌ها برای ماست … الحمد لله رب العالمین.