تمنا: حین رانندگی ضبط خاموش باشه.سکوت خوبه.باهم حرف زدن خوبه.این طوری موضوعی واسه صحبت پیش میاد.
تقدیر: ضبط ماشین تقریبا تا مقصد به مدت یک ساعت روشن ومن از صدا معذب بودم.
کلام من به فرشته:❤️الان من به یاد افطار ومعنی واقعیِ اونم.صبر میکنم تا با چشمکی،کامنتی که بوی حرفهای خوب و دل نشین از سمت شما باشه و برگرفته از نورتون باشه کلامی تاثیر گذار وموجه بگویم و اول به شما ادب و دومی بودنم رو اعلام کنم تا مستحق درک رشوه نورانی تون بشم.
بدون ذره ای لحن آلوده تاریک ناخوشایند اعم از کلام وحالت چهره شیطان
و انشاالله تمنای من حلال تقدیرم بشه.
کلام شیطان: 😡یعنی این زندگیه که نتونی راحت بگی اونو خاموشش کن. رک و راست.خوشم نمیاد این همه هم جوانب احتیاط به خرج دادن نمیخواد. چه قدر خودتو سر چیزای کوچیک درگیر میکنی، ومن ،چنان با قلب خودم و جنگ شیطان و نورم مشغول شدم، که دیگه صدا ی بیرون مهم نبود .صدای درونم و این که نورم در جایگاه قدرت قرار بگیره و ورک لایفی به نفع نورم ختم بشه. تلاش کردم. صوم رو به افطار که لحظه خاموش کردن ضبط به دست کودکی مهربان بود رقم خورد. با موفقیت به اتمام رساندم✅.
اون لحظه نه صدا مهم بود نه آنچه که درآن ماشین میگذشت. مهم من بودم که هدیه ای از جنس آرامش داشتم که میتوانستم آن را به نورم و وجدانم بدهم.
و با داشتن اون، خواستن چیزی دیگر، بی معنا بود.
درک لبخند رضایت وجدان شیرین ترین چیز هست که وجود داره.
حتی اگه تمنا تقدیر نشه من به هدف رسیده بودم.