دکتر محمد شعبانی راد

بنّایی خونه

توضیحات: در حین بنّایی خونمون لازم شد که همراه با سرامیک کار بریم و هیلتی اجاره کنیم. صاحب هیلتی گفت باید کارت ملی تون پیش ما بمونه. منم گفتم نیاوردم و نهایتاً از کارت بانکی ام موجودی گرفت و پیش خودش نگه داشت و هیلتی رو تحویل داد…
کلام شیطان:
– برو! ولش کن! اتفاقی نمیفته!
کلام فرشته مهربان:
🌞 برو خونه کارت ملی ات رو بیار و کارت بانکی ات رو تحویل بگیر!
🌞 بهتره از این به بعد مدارک شخصی همراهت باشه
کلام شیطان:
– حالا که می‌خوای بری پس عجله کن! تند برو که زود برسی!
کلام فرشته مهربان:
🌞 اتفاقیه که افتاده! تند هم بری خیلی فرقی نداره
🌞 با تند رفتن به سرامیک کاری که کنارت نشسته استرس وارد نکن!
کلام شیطان:
– یه وقت از کارتت پول نکشه!
کلام فرشته‌ مهربان:
🌞 به شیطان سنگ بزن و الکی جوش نزن!
🌞 سرامیک کار این مغازه‌دار رو می‌شناسه و مشتریشه!

چقدر تا به حال این تکلمات شیطان منو اذیت می‌کرد و استرس وارد می‌کرد. اما این‌دفعه اونقدر با فرشته مهربانم در حال صحبت و مشورت بودم که متوجه نشدم کی رسیدم خونه. کی کارت ملی ام رو برداشتم و کی کارت بانکی ام رو تحویل گرفتم. ❤️

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی